94/4/31
1:16 عصر

یا حضرت عباس

بدست نازی | admin در دسته

یا حضرت عباس

tmubasij.ir


 

در روایت برادر مرندی آمده است: خاطره ای که از جلسات مشترک با ارتش…دارم، این است که در یک قرارگاه تاکتیکی مشترک، نماز جماعت می خواندیم. یک روز از یکی از سرهنگهای ارتش خواستند که پیشنماز شود. پای سرهنگ به شدت آسیب دیده بود. وقتی از او خواستند امام جماعت شود، رد کرد. چندتا از فرماندهان ما از جمله بروجردی اصرار کردند. هرچه سرهنگ گفت نمی تواند نماز بخواند، قبول نکردند. او هم مجبور شد برود جلو(ی) صف نماز. رکعت اول را خواندیم. وقتی می خواست برای رکعت دوم از جا بلند شود، گفت: یا حضرت عباس!

 

همه زدند زیر خنده و نماز به هم خورد. او برگشت و گفت: بابا من که گفتم من رو جلو نفرستید.

او از شدت درد پا نتواسته بود جلو خودش را بگیرد و گفته بود یا حضرت عباس

 


94/4/31
10:15 صبح

.......

بدست نازی | admin در دسته


94/4/31
8:8 صبح

عشق دل مامان

بدست نازی | admin در دسته

اصن من میگم مسیحا یه دونه است، دردونه اس، شاید کسی باورش نشه 

ماشالله هزار ماشالله  

بچه ام چشم نخوره 

هر چی این روزها تو آقا هستی و یاری رسون، آجی کار زیاد کن شده و نامهربون 

مثلا یکی از کارهای خوب آقا مسیحا این هسش تا می خام خونه رو تمیز کنم و گردگیری کنم و تی بکشم، آجی کوچولوشو رو می بره حموم و کلی باها آب بازی می کنه تا کارای من تموم شه... شاید حدود یک ساعت تو حموم رامیسا خانوم رو سر گرم میکنه... البته منم کلی خوراکی های خوشمزه می برم براشون تو حموم تا از آب بازی شون بیشتر لذت ببرند... 

راستی اینو نگفتم جمعه ی آخر ما مبارک رمضان منو تو دوتایی رفتیم سینما ساویز فیلم نهنگ عنبر رو دیدیم مربوط به بچه های دهه شصتی بودددددددددددد 

آخ که چقدر خندیدیم و بهمون خوش گذشت... واقعا عالی بود  

جووووووووووونم مسیحا نفسم   


94/4/31
3:55 صبح

بهانه زندگی

بدست نازی | admin در دسته

بگذار ، که بر شاخه این صبح دلاویز 
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم .
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبکبال ،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم 

خورشید از آن دور ، از آن قله پر برق 
آغوش کند باز ، همه مهر ، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که – چون من –
از لانه برون آمده ، دارد سر پرواز

پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست 
پرواز به آنجا که سرود است و سرورست .
آنجا که ، سراپای تو ، در روشنی صبح 
رویای شرابی ست که در جام بلور است .

آنجا که سحر ، گونه گلگون تو در خواب 
از بوسه خورشید ، چو برگ گل ناز است ،
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد ،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است !

من نیز چو خورشید ، دلم زنده به عشق است .
راه دل خود را ، نتوانم که نپویم 
هر صبح ، در آیینه جادویی خورشید 
چون می نگرم ، او همه من ، من همه اویم !

او ، روشنی و گرمی بازار وجود است .
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست .
او یک سرآسوده به بالین ننهادست 
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست .

ما هردو ، در این صبح طربناک بهاری 
از خلوت و خاموشی شب ، پا به فراریم 
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبیعت 
با دیده جان ، محو تماشای بهاریم .

ما ، آتش افتاده به نیزار ملالیم ،
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم ،
بگذار که – سرمست و غزل خوان – من و خورشید :
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم .


94/4/30
6:16 عصر

بنده کدام خدایید؟

بدست نازی | admin در دسته

?هر روز شالهایتان عقب ‌تر

?مانتوهایتان ...............................

 

?بنده‌ی کدام خداییید؟??

?دل چند نفر را لرزانده‌اید؟??

?کدام مرد را از همسر خود دلسرد کرده‌اید؟??

?چند پسربچه را به سمت پنهانی دیدن عکس و فیلم مستهجن سوق داده‌اید؟??

?چند جوان را به سمت خودارضایی و زنا سوق داده اید؟??

?اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را درآوردید؟??

?چند دختر بچه را تشویق کرده‌اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟??

?چند زن را به فکرانداخته‌اید که از قافله مد عقب نمانند؟??

?آه، حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کرده‌اید؟??

?پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟??

?باعث دعوای چند زن و شوهر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟??

?چند زوج را بهم بی اعتماد کرده‌اید؟??

? نگاه‌های یواشکی چند مرد که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکلت افتاد؟??

 

?نگاه های هوس آلود چند رهگذر و...

??           ??           ??

 

??چطور می شود دل پاک باشد اما پاکی هزاران نگاه را دزدید؟

??بازهم میگویی، دلم پاک است!

??چادری ها بروند خودشان را اصلاح کنند؟

??بازهم میگویی، مردها چشمشان را ببندندنگاه نکنند؟

 

??جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست?

?? من اگر گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنم، همه غرق میشوند.

??میتوانم گاز سمی اسپری کنم و بعد بگویم،شما نفس نکشید؟

 

?چرا انقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟?

 

?مشکل شما این است که اصلا نمیدانید برای چه به دنیا آمده اید?

 

?استاد پناهیان

 


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >