سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/8/24
4:57 عصر

راه نجات

بدست نازی | admin در دسته

وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ?2?

و هر کس تقوای الهی پیشه کند 

خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‏کند. (2)

وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ

 فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ?3)

و او را از جائی که گمان ندارد روزی می‏دهد،

 و هر کس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‏کند،

 خداوند فرمان خود را به انجام می‏رساند،

 و خدا برای هر چیزی اندازه‏ای قرار داده است.

"سوره طلاق"


92/8/24
4:56 عصر

مرگ انسانیت

بدست نازی | admin در دسته


 

مرگ انسانیت

از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم 
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد 
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادر ها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیواره چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد واین آسیاب گشت و گشت
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت 
ای دریغ ، آدمیت برنگشت
قرن ما 
روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا زخوبی ها تهی است
صحبت ازآزادگی پاکی مروت ابلهی است
صحبت از موسا و عیسا و محمد نابجاست
قرن موسی چنبه ها است
روزگار مرگ انسانیت است
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار 
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان می کنند
دست خون آلود را درپیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان یا جان انسان می کنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق 
گفتگو از مرگ انسانیت است

 

"فریدون مشیری "


92/8/24
4:55 عصر

بزن باران

بدست نازی | admin در دسته

بزن باران بهاران فصل خون است / بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که به چشمان یاران / جهان تاریک و دریا واژگون است

بزن باران بهاران فصل خون است / بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که به چشمان یاران / جهان تاریک و دریا واژگون است

 بزن باران که دین را دام کردند / شکار خلق و صید خام کردند

بزن باران خدا بازیچه ای شد / که با آن کسب ننگ و نام کردند

 بزن باران به نام هرچه خوبیست / به زیر آوار گاه پایکوبیست

مزار تشنه جویباران پر از سنگ / بزن باران که وقت لای روبیست  

بزن باران و شادی بخش جان را / بباران شوق و شیرین کن زمان را /

به بام غرقه در خون دیارم / به پا کن پرچم رنگین کمان را.

 بزن باران که بیصبرند یاران / نمان خاموش! گریان شو! بباران!

بزن باران بشوی آلودگی را / ز دامان بلند روزگاران

بزن باران بهاران فصل خون است / بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که دین را دام کردند / شکار خلق و صید خام کردند

بزن باران خدا بازیچه ای شد / که با آن کسب ننگ و نام کردند ...


92/8/24
4:54 عصر

آیا آب نطلبیده دیگه مراده

بدست نازی | admin در دسته

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند                  تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار                تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند          این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی         شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست        از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست                 گاهی بهانه ای است که قربانی‌ات کنند

 


92/8/24
4:54 عصر

آیا تو چنان که مینمایی هستی؟!!

بدست نازی | admin در دسته

شیخی به زنی فاحشه گفتا، مستی

هر لحظه به دام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

آیا تو چنان که مینمایی هستی؟!!

" حکیم عمرخیام "


ای مالک! 

اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، 
                                                                            فردا به آن چشم نگاهش مکن

شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی!!

«شاه مردان امیر مومنان»


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >