سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/8/24
4:52 عصر

یا رب ز کرم دری برویم بگشا

بدست نازی | admin در دسته

در خانه خود نشسته بودم دلریش 

وز بار گنه، فگنده بودم سر پیش 
بانگی آمد که غم مخور ای درویش 
تو در خور خود کنی و ما در خور خویش...

"شیخ ابوسعید ابوالخیر"


92/8/24
4:51 عصر

آخرین برگ

بدست نازی | admin در دسته


     آخرین برگ سفرنامه ی باران این است

                                  که زمین چرکین است....
"شفیعی کدکنی"


92/8/24
4:51 عصر

کمی با من مدارا کن

بدست نازی | admin در دسته

کمی با من مدارا کن کمی با من مدارا کن

که خود را با تو بشناسم من گم را تو پیدا کن
تو را از شب جدا کردم تو را از قصه آوردم
نمی شد با تو بد باشم نمی شد از تو برگردم
نه از برگم نه از جنگل نه از باران نه از شبنم
نه آن تعمیدی رودم نه آن مریم ترین مریم
منم همسقف دیروزی که عطر خانگی دارد
که دستان تو را باید به شام سفره بسپارد

اگر سختم اگر دشوار اگر سیل مصیبت وار

اگر تلخم اگر بیمار منم از عشق تو بسیار
منم هم خون و هم گریه که بغضش را به دریا داد
که از اوج پریدن ها بر این ویرانه ها افتاد


92/8/24
4:50 عصر

عشق داند که

بدست نازی | admin در دسته

 عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی


عشق داند که درین دایره سرگردانند...


92/8/24
4:50 عصر

انسانم آرزوست

بدست نازی | admin در دسته

دی شیخ با چراغ همی‌ گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم وانسانم آرزوست...


"حضرت مولانا"


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >