سفارش تبلیغ
صبا ویژن

85/9/8
2:6 عصر

تقریری از برهان فطرت به همراه پرسش و پاسخ

بدست نازی | admin در دسته

به نام خدا
مروری بر مباحث پیشین
اولین مسئله ای که به بررسی و پاسخ آن پرداختیم این بود که اصل دینداری به خاطر چیست؟ چرا باید دنبال ادیان رفت که بعد دچار مسئل? دین حق و دین باطل و مدعیات متناقض برخی ادیان و همینطور مدعیات مشترک ادیان شویم و نتوانیم بین آنها داوری و ارزیابی کنیم که کدام دین را بپذیریم در جواب این سوال بعضی ها به کارکرد های دین توجه کردند همان گرایشی که در الهیات مدرن غرب به اسم گرایش فونکسیونالیستی یا ناظر به کارکرد مطرح است و گفتیم این جواب ها، جواب های صحیحی نیستند. بلکه باید به وجوه عقلی که ما را الزام به دینداری می کنند رو بیاوریم در آن مورد هم لزوم دفع ضرر محتمل و لزوم شکر منعم را به عنوان دو دلیل عقلی بیان کردیم و نیزدر جلسه اول بیان کردیم که برای دین شناسی چه ابزاری داریم . روش نقلی، روش تجربی و همچنین روش شهود ی و روش عقلی را ارزیابی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اکثر آنها در شناخت دین حق کارایی ندارند و فقط حجیت روش عقلی را با دلایل بسیاری به عنوان تنها راه وابزار دین شناسی اثبات کردیم در جلسه دوم هم زمین? خدا شناسی را بحث کردیم و برد عقل در خدا شناسی را ارزیابی کرده وگفتیم که شناخت وجود داشتن خدا، شناخت ذات و حقیقت غیرممکن است ولی شناخت صفت داشتن خدا با عقل ممکن است و یک ارزیابی و بررسی دقیق داشتیم و دلایلش را هم بیان کردیم بنابر این ما با عقلمان می توانیم خدا وصفات خدا را بشناسیم و به ذات وحقیقت خدا نمی توانیم دست یابیم در ادامه برهانهای اثبات وجود خدا را بیان کردیم وگفتیم در یک دسته بندی معروف برهانها تقسیم می شوند به
برهان از از طریق دل و برهان از طریق عقل :
برهان از طریق دل در سه تقریر برهان فطرت مطرح می شود(و تقریبا می شود برهانی را که غربی ها به تجربه دینی از آن تعبیر می کنند را هم در بخش فطرت توضیحش داد). اما برهان های از طریق عقل گفتیم دو نحوند برهان های عقلی- تجربی و برهان های عقلی محض. برهان های عقلی- تجربی در دو مقدمه ای که ساختار برهان را تشکیل می دهد یکی از دو مقدمه حتما باید تجربی باشد ودیگری عقلی. اما دربرهان های عقلی محض دو مقدمه(یا به قول منطقدانها صغرا وکبری ) حتما باید عقلی محض باشند و به عنوان نماینده ای ازبرهان های عقلی - تجربی به برهان نظم برهان حرکت برهان حدوث (از برهان هایی که برای ما معروف است) وهمچنین برهان ترمو دینامیک و انفجار بزرگ (از برهان های غربی که برهان ترمو دینامیک را فیزیکدانان غربی مطرح کردند و برهان انفجار بزرگ را کیهان شناسان غربی مطرح کرده اند) اشاره کردیم.
ما به عنوان نمونه هایی از برهان های عقلی - تجربی برهان نظم را توضیح دادیم و تقریبا چند اشکال را هم در مورد آن بررسی کردیم البته اشکالات بحث های عمیق تری هم دارندکه وارد آن نشدیم . از برهان های عقلی محض هم به برهان وجوب وامکان اشاره کردیم (اگر چه برهان حاد و محدود هم از برهانهای عقلی محض است و همچنین برهان ضرورت و وجوب) . عرض کردیم برهان های عقلی برهان هایی اند که پیچیده اند و نیاز به فهم اصطلاحات دارند برای هر کسی قابل اقامه و تقریر نیستند . به سادگی قابل فهم نیستند ولی غیر قابل خدشه اند ولی برهان های عقلی تجربی اینطور نیستند با محسوسات و با اموری که انسان در طی روز با آن سرو کار دارد ارتباط دارند مثلا در باب برهان نظم ما با نظم مدام مواجه هستیم و نیز در برهان حرکت، حرکت را مدام می بینیم هم حرکت کمی مثل حرکت اجسام و حرکت کیفی مثل سرخ شدن سیب کال وبرهان های عقلی محض برهان وجوب و امکان را اجمالا توضیح دادیم .
گفتیم اینطور نیست که ما مصادره به مطلوب بکنیم وآب را برگردانیم به زمین خودمان افرادی معدودی هم در دنیا به اسم ملحد بوده اند که برای الحاد خودشان دلیلهایی اقامه کرده اند مهمترین دلیلی که آنها اقامه کردند دلیل پارادوکس قدرت مطلقه بود که در الهیات مدرن غرب مطرح است (الهیات مدرن معادل علم کلام جدید در فرهنگ ماست ولی در غرب به آن الهیات یا تئولوژی می گویند و مباحث جدیدش نئو تیولوژی یعنی الهیات مدرن یا الهیات جدیدنامیده می شود). استدلال پارادوکس مطلقه تقریباً 7 ، 8 جواب قرص و محکم دارد دلیل دیگری هم دارند به نام شر که در آن از طرق وجود شر تلاش می کنندوجود خدا را نفی کنند که ما به برخی از جوابهای آن اشاره کردیم.
شبه? کمونیست ها را بیان کردیم و در یک بررسی اجمالی آن را نقد کردیم وگفتیم دلایل ضعیفی هم به عنوان دلایل الحاد مطرح شده انداز جمله برخی زیست شناشان غربی و بعضی از روانشناسان غربی و عده ای از جامعه شناسان سه دلیل واره مبنی بر عدم وجود خدا اقامه کرده اند به مهمترین های این دلیل واره ها پرداختیم و از نوع جامعه شناختی آن نظریه امیل دوکیم را واز قسم روانشناختی دلیل " زیگموند فروید " یا دلیل برآمده از مطالب زیگموند فروید و از بخش زیست شناختی دلیل تکاملی "داروین" را بیان کردیم . این سیر بحث ما از ابتدا تا هم اکنون بود.
برای دونظریه اخیر می توانید به کتاب تعریف و خواستگاه دین از آقای سید مرتضی حسینی شاهرودی استاد دانشگاه مشهد مراجعه کنید.
گفتیم در باب اثبات خدای متعال برهانهای اثباتی به دسته های مختلفی تقسیم می شوند. یکی از این دسته بندی ها را که دانشمندان اسلامی مطرح کرده بودند تقسیم برهانهای اثبات خدا به دو بخش مهم و اساسی برهانهای از طریق عقل و برهانهای از طریق دل بود؛ برهانهای عقلی نیز به دو بخش عقلی محض و عقلی تجربی تقسیم می شدند که مفصلا در مورد آنها توضیح دادیم و از گروه اول یک استدلال بنام برهان وجوب و امکان و از گروه دوم استدلالی بنام برهان نظم را تشریح کردیم.
از بین برهانهای غیر عقلی نیز به نمایندگی ،برهان فطرت را معرفی کردیم و گفتیم 3 تقریر (گون? توضیح) از آن رایجتر و معروفتر است یکی به نام فطرت رجاء است دومی با نام فطرت حب کمال مطلق و سومی معروف به فطرت خضوع در برابر کمال مطلق .
بحث امروز
بخش اول:
و ما یک تقریر از برهان فطرت را توضیح می دهیم :
انسان ها نسبت به کمال وخوبی تمایل و گرایش دارند و برای بدست آوردن کمالات تلاش می کنند اگر ثروت را کمال بپندارند دنبال ثروت می روند اگر قدرت را خوبی و کمال تصور کنند به دنبال آن راهی می شوند و اگر شهرت یا محبوبیت راخوبی تصور کنند، در جستجوی آن برمی آیند. این مسئله را هم? انسانها به خودی خود و به صورت درون جوش درک می کنند هم? ما به دنبال آن چیزی هستیم که آن را خوب ،کمال و مایه پیشرفت دانسته ایم . شاهد دیگر این گرایش آنست که به افرادی که به کمال مورد نظر ما رسیده اند احترام قائل هستیم. مثلاً اگرشما دانشجویان، فردی را ببینید و نسبت به او هیچ احساسی نداشته باشید ولی بعد بفهمید که این فرد دارای فوق دکتری در یک رشته علمی هست خود به خود نسبت به او در درون خوداحساس خضوع واحترام می کنید یا اگر کسی ثروت راخوبی بداند با دیدن افراد ثروتمند به آنها احترام می گذاردچون ثروت را کمال و خوبی می داند البته این فرد در تطبیق اشتباه می کند اما در گرایشش به سمت آنچه که کمال تصور کرده خطا نمی کند یعنی انسان ها به دنبال کمال و خوبی هستند اگر چه ممکن است در شناخت کمال دچار اشتباه شوند ولی در گرایش به طرف کمال و اقدام برای رسیدن به آنچه که کمال پنداشته اند هرگز خطا نمی کنند مثلاً گرسنگی یک حس اصیل درونی است و هم? انسانهای سالم گرسنه می شوند اگر چه پس از احساس حس گرسنگی ممکن است اشتباه کرده و غذای مسمومی را مفید تصور کرده و بخورند اما در این که فرد گرسنه برای رسیدن به غذا تلاش می کند دچار اشتباه نمی شوند و خلاصه آنکه انسانها (که کمال طلب هستند ) ممکن است در مورد (تشخیص مصداق) خطا کنند اما دراینکه گرسنه اند وگرسنه باید غذا بخورد تردیدی نمی کنند.
مطلب دیگر آنکه انسانها جز با رسیدن به کمال بی پایان اقناع و اشباع نمی شوند فردی که ثروت را کمال پنداشته و به دنبال آن است وقتی به ثروت فراوان برسد اقناع نمی شود و دلش آرام نمی گیرد و به دنبال چیزی دیگر راه می افتد مثلاً ممکن است قدرتمندی را کمال تصور کند و برای رسیدن به آن تلاش کند و این جستجو تا رسیدن به کمال بی پایان ادامه می یابد زیرا که انسان جز با رسیدن به کمال بی پایان (بی نهایت خوبی) آرام نمی گیرد و از همین مطلب علت امید داشتن وآرزومندی را در انسان می توان دریافت. (یعنی چون انسان همواره در صدد پیشرفت و ترقی و به اصطلاح ما کمال طلبی است برای دنیا یا آخرت خود امیدها و آمالی در سینه می پرورد.)
به عبارت دیگر گرایش به کمال، یک حس اصیل انسانی است و حسی کاذب نیست حس های کاذب لزوماً نشان دهنده یک واقعیت نیستند اما حسی که اصیل است کاذب نیست، یعنی در جهان پیرامون ما پاسخ مناسب دارد پاسخی که اقناع کننده ، اشباع کننده یا ارضاءکننده آن حس و نیاز هستند.
هر حسی که ما در خود می یابیم اگر شرایط ذیل را داشته باشد اصیل است:
1- همگانی باشد یعنی در همه انسانها وجود داشته باشد.
2-از طریق تعلیم و تعلم بدست نیامده باشد.
3-در (موجودات) همه زمانها و مکانها موجود باشد.
نکته مهمی که در مورد احساس اصیل باید بر آن تاکید کنیم این است که حتما برای آن در جهان پاسخ مناسب وجود دارد مثلا اگر گرسنگی در انسان و جانداران دیگر وجود دارد پاسخی بنام غذا هم در محیط پیرامون هست (برای هر موجودی غذای مناسب وجود دارد)و اگر تشنگی در موجودات هست مایعات سیراب کننده ای برای هر موجودی هم هست ونیز از آنجا که غریزه جنسی اصیل است، برای هر موجودی هم جنس مخالف وجود دارد .
این قطعیت و الزام را از آن جهت حکم می کنیم که هم موحدان می گویند دستگاه خلقت خطا برنمی دارد وهم ملحدان قائلند طبیعت در درون خودش خطا ندارد .(البته بعضی ها اموری مثل وجود آپاندیسیت را خطای طبیعت می شمردند بعد ها مشخص شد که چنین نیست بلکه برای اینکه ضریب اطمینان کار روده بالا برود لازم است و نیز مسائل دیگری را به عنوان خطای طبیعت مطرح کردند که پیشرفت علوم جواب آنها را دادو الان همان کسانی که مادی هستند می گویند که در طبیعت خطائی پیدا نکردیم.)
این حکم فقط مخصوص انسان نیست حتی در تمام و تک تک حشرات و موجودات ریز هم حس ها پاسخ دارند اصلاً اگر این چنین نباشد تمام انواع منقرض می شوند ما می توانیم بگوییم به تعداد انواع و افرادی که از موجودات وجانورانی که در دنیا وجود دارند شاهد وجود داردکه این قضیه صادق است. چون در غیر این صورت باید نسل شان منقرض می شد و حتی در غریزه جنسی هم، چه در جنس زن برای مرد وچه درجنس مرد برای زن اولاً یک دریافت سه گانه از میل جنسی در انسان ها نیست یا یک دریافت چند گانه نیست یک دریافت دوگانه است وهر یک از زن و مرد از نظر ارگانیسم و اعضاء فعال در ارضاء این حس اصیل پاسخی مناسب برای نیاز دیگری هستند.(در جهان پیرامون به همان صورت مورد انتظارپاسخ دارد.)
حال می گوییم: از آنجایی تمایل عمیق به کمال در انسان حس اصیل است (همگانی ،درون جوش،محسوس درهمه زمانهاو مکانها)،و کمالهای محدود دنیایی اقناع کننده این نیاز نیستند لذا حتما درجهان هستی پاسخ مناسب دارد این پایانی ترین صورت کمال (خوبی)را ما خدا می نامیم البته در این مسئله نزاع لفظی نداریم و کس دیگر می تواند آن را"واجب الوجود"،"الله" ،god""،"آچیدو"،"آد"،"آیتو"،"آکوتسیتی"،یابه هر یک از 659زبان دیگر بنامد(اسامی فوق،اسماءخدای مطلق به ترتیب به زبانهای یا لهجه های عربی،انگلیسی،جاکون،میر،رتوما و لیفو می باشد )چون بنا بر پژوهش طولانی انجمن انجیل بریتانیا که 128 سال واز 1804 تا1932 طول کشید و در طی این تحقیق اسامی مختلف خدای مطلق (و نه خدایان منطقه ای )در زبانهای جهان شناسایی و گرد آوری گردید665 اسم در 665 زبان وجوددارد که بر مفهوم خدای مطلق دلالت دارد(رک.دایره المعارف اشاره ص20) و نشان دهنده آنست که در این زبانها آن موجود مقدس و متعالی شناخته شده است. چون می دانیم که انسان برای موجودی نام گذاری می کند که آن را بشناسد و برای موجوداتی که نمی شناسد نام گذاری نمی کند (مثلا جانورانی که در برنامه های زیست شناختی در تلویزیون مشاهده می کنید اگر مربوط به مناطق اقیانوسیه و دوردست ها باشند اسم فارسی ندارند و حتماً ازاسمهای علمی آنها استفاده می شود چون برای ما فارس زبان ها شناخته شده نبوده لذا در فارسی هم نامگذاری نشده اند به عنوان مثالی دیگر چندی پیش وقتی مبشران مسیحی در صدد برآمدند که انجیل را به زبان اسکیموئی ترجمه کنند در مورد کلمه گوسفند دچار مشکل شده بودند چون نمی دانستند که با چه لغتی منظور خود را بیان کنند علتش هم این بود که اسکیموها هیچ وقت گوسفند ندیده بودند که برای آن اسم بگذارند و این در حالی است که در آن زبان برای بارش برف 30 واژه وجود دارد و دلیل آن صرفاً مواجهه دائم آنها با برف و بارش آن است).
بنا بر این نتیجه این می شود که کمال مطلق که مصداق کمال طلبی سیری ناپذیر انسان باشد لازم است در جهان موجود باشد
ممکن است بپرسیداز کجا می گویید که تمایل به کمال در همه انسا نها هست شاید درسنت ماوفرهنگ ما چنین باشد ودر فرهنگهای دیگر نباشداز کجا می دانیم آن انسان پولینزیایی(جزایر پولینزی بسیار بدوی و عقب افتاده اند )تا جائی که سوژه مطالعات انسان شناختی هستند حتی در آنها هم گرایش به کمال درک می شود.
ما می گوییم آنها هم حس اصیل دارند و کمال طلب هستند چون اگر در آنها کمال درک نمی شد در همان طفولیت تلف می شدند یعنی غذا نمی خوردند تا می مردند و تشنگی را حتما درک می کنند وگر نه از تشنگی تلف می شدند در زنده ماندن هم اگر خیری می دیدند گرایشی به خیر در خود نمی دیدند شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد میل به کمال وپیشرفت در آنها هم هست.
سوال: یکبار دیگر بگویید ا ز وجود اسم برای خدای مطلق در زبانهاچه نتیجه ای می شود گرفت؟
- وقتی در زبان ها خدای مطلق کامل مطلق اسم دارد پس برای تکلم کنندگان در آن زبان معروف و شناخته شده است حالا چطور تفسیر ش کنیم یا باید بگوییم درک خدای کامل در آنها فطری بوده که نامگذاری کرده اند یا باید بگوییم پیغمبری داشته اند که آنها را با خدا آشنا کرده است چه بگوییم فطری بوده و چه بگوییم پیغمبر داشته اند معنایش این است که خدا وجود دارد که پیغمبرفرستاده و یا خدا وجود دارد که گرایش به خود را فطرتاً در انسان قرار داده است.
سوال : آیا اقوامی هم بوده اند که به خدای کامل قائل نباشند؟
- به خدای کامل مطلق بله اما به هیچ خدا نه چون بسیاری از خدایان اقوام بدوی خدایان منطقه ای بوده است یعنی به جای یک خدا به چندین خدا معتقد بودند مثلا در فرهنگ یونانی آرس (خدای جنگ)،آتنا (خدای عقل)، هرمس(خدای تجارت)،آفرودیت (خدای محبت)، هستا (خدای آتش)، فوبوس (خدای هنر و موسیقی) و...یا در فرهنگ رومی مرکور (خدای تجارت)، ولکان (خدای صنعت)، آپولون (خدای هنر و موسیقی)، پنتون (خدای دریا)، دیان (الهه زمین و شکار) و... همگی خدایان منطقه ای بوده اند این گونه خدایان بسیار بسیار زیاد بوده اند.
سوال : بنابر این توضیح باید همه جوامع در گذشته دیندار بوده باشند آیا چنین بوده است؟
البته، دین در تمام تاریخ بشر همراه انسان و تمدنهای انسانی بوده است و همدستی و تبانی تمدنها برای فریب دادن آیند گان غیر قابل پذیرش و اساساً غیر ممکن است.
شاهد دیگری که بر گستردگی ادیان وجود دارد این است که کتابی نوشته شده بنام دایره المعارف دین (encyclopedia of religion ) و 1400 دین شناس مقالات آن را نوشته اندو کتابی است انگلیسی زیر نظر دانشمند گرانمایه"میرچا الیاده" در 16 جلد نکته ای از این کتاب را می خواهم برایتان نقل کنم که مطلب ما را اثبات می کند.
در این کتاب به دسته بندی ادیان مختلف اشاره می کند و دسته بندی های عجیبی را نقل می کند که البته هر یک از اینها زیر مجموعه های فراوانی دارند مثلا:
ادیان اژه ای ، ادیان هندی ، بانتوئی ، عیلامی ، آفریقائی ، سیاهان آمریکا، آکائی درحوالی ساحل عاج ، عربی ، ادیان آسیای میانه که چهل موردرابیان می کند ، ادیان مالزیایی، قطبی ، ادیان نو، استرالیایی ، هند واروپایی ، کارائیبی ، ادیان آفریقای شرقی، مصری ، یونانی مابی ، هیمالیایی ،ایبریایی، بین النهرین ، ادیان گینه نو ، اقیانوسیه، آمریکای شمالی و دهها نوع دیگر از ادیان . پس اینگونه مطالعات نشان میدهد که این ادیان درهمه جا بوده اندبنابر این، گرایش به شی مقدس وموجود متعالی وکمال مطلق همواره با انسان عجین بوده است.

بخش دوم:
ادامه مبحث تقسیم بندی براهین اثبات خدا
تقسیم بندی دیگری وجود دارد که در آن برهان ها تقسیم می شوند به بر هان هایی که آنها را فیلسوفان ذکر کرده اند و برهان های کلامی که آن ها را متکلمان بیان کرده اند برهانهای فلسفی نیز به دو بخش تقسیم می شوند برهان حکمای طبیعی و برهانهای حکمای الهی. ( و تقسیم بندی جزئی تری هم دارد.)
تقسیم بندی دیگری هم مطرح شده که از طرف غیر مسلمانان است اصل این تقسیم از ایمانوئل کانت فیلسوف برجسته آلمان و صاحب کتاب معروف نقد عقل نظری است طبق این تقسیم بندی برهان های اثبات خدا تقسیم می شوند به برهان های غایت شناختی ( با یه اصطلاح کانت جهان خدا شناختی) و برهان های جهان شناختی تقسیم بندی کانت کاملاً مورد وفاق قرار گرفت البته از این جهت که بتواند همه برهان ها را شامل شود مورد تردید قرار گرفت چون این تقسیم بندی برخی برهانها شامل نمی شود از این جهت نقص دارد ولی کم نقص ترین تقسیم بندی هاست. برهان های غایت شناختی از تجربه ای خاص در دنیا برای اثبات خدا استفاده می کنند مثل برهان نظم که از یک تجربه ای به نام نظم استفاده می کند تا اینکه خدا را بشناساند اما برهانهای جهان شناختی با استفاده از اصل وجود یک چیز اصل وجود خدا را اثبات می کنند مثل برهان علیت وبرهان های وجود شناختی برهان هایی اند که با تحلیل مفاهیم به خدا می رسند و این برای ما غریب است مثل برهان وجود شناختی آنسلم که برهان بخصوصی است و از طریق تحلیل کلمات وجود خدا را اثبات میکند . این ها همه برهان های اثبات خدا بود .
باید توجه داشت که کسانی هم هستند که فیلسوف شناخته می شوند اما خدا را به صورت کامل قبول ندارند، خدای ناقص قبول دارند و البته نظراتشان دچار اشکالات فراوانی هست که شاید آن را هم بررسی کردیم مثل نظریه خدای متعالی که اصلش از افلاطون است در کتاب تسما ئوس افلاطون ذکر شده و همینطور خدای فلسفی نو افلاطونی که اصل این تحلیل فلسفی از خدای متعال از فلوطین است همه خدا انگاری یا پانتئیسم است که از اسپینوا است و الهیات پویشی که الآن دغدغه بسیاری از الهی دانان غر بی شده است الهیات پویشی را می شود در نظرات آلفرد نورث وایتهد و هارت شورن مطالعه کرد(برای مطالعه بیشتر به کتاب دیدگاه ها در باره خدا از آند ترجمه بخشنده).
درمورد مطالبی که در باب فطرت گفته شد علاوه بر منابع ذکر شده کتاب ادیان آفریقایی را می توانید مطالعه کنید که دین های آفریقایی را توضیح می دهد ،دین های عجیب وغریب ترجمه خانم شمخانی همین طور بعد از مراجعه به دایره المعارف اسلامی که 16جلدی بود دایره المارف دیگر هم هست به نام دایره المعرف دین و اخلاق که به زبان انگلیسی و13 جلدی است البته این کتاب مشکلی که دارد این است که رنگ عرفانی ندارد اگر چه پوزیتیویست هم نیست ونگاه الحادی هم ندارد .
صفات خداوند
از بخش صفات است که نبوت اثبات می شود اگر خدا را بپذیریم و صفتی برایش قائل نباشیم نبوت هیچوقت اثبات نمی شود و در پی آن قرآن و امامت هم اثبات نمی شوند لذا ما در ادامه مباحث خود به بررسی صفات خداوند خواهیم پرداخت.
اگر سوال دیگری مطرح است بفرمائید :
سوال : آیا گرایش به اهل بیت گرایش یا حس اصیل است؟
- گرایش به آن بزرگواران فطری است ممکن است بپرسید آیا مردمان دیگر در نقاط دیگر جهان هستند که گرایش فطری به اهل بیت داشته باشند جواب این است که اهل بیت دو وجهه دارند یکی وجهه شناسنامه ای (خصوصیات فردی و شخصی مثل علی فرزند ابیطالب متولد فلان سال و ... ) و یک وجهه واقعی هم دارند که با وجهه علی شناسنامه ای همراه شده است وجهه واقعی اهل بیت (ع) انسانیت است و انسانیت شامل اخلاص و خدا محوری به معنای کامل آن هم هست یعنی آنها انسانهای کامل بودند . همه ما انسانهانیز کمال طلب هستیم لذا همگی طالب انسانیت و کمال هستیم و دوری از شرافت، نجابت، عزت و انسانیت را انحطاط و سقوط می دانیم. ما با این ساختار وجودی نسبت به حقیقت اهل بیت گرایش کامل و تام داریم بنابر این همه ما فطرتاً طالب "حقیقت "پیامبر و اهل بیت آن حضرت هستیم و البته رسیدن به اینکه این حقیقت در چه کسانی تجلی پیدا کرده است با مطالعه و تحقیق امکان پذیر است .
وقتی زندگینامه این بزرگواران را مطالعه می کنیم از آن لذت می بریم علتش هم آنست که آنها را منطبق بر وجدان وفطرت و عقل خود می یابیم(علت اینکه مخالفان ما با اینکه 700 ،800 میلیون نفرند نمی توانند در مورد افراد مورد قبول و شخصیت های مهم خود مجالس فضائل برگزار کنند این است که هر قدر که فضیلت به شخصیت های مورد نظرشان نسبت دهند شخصیت مورد نظرشان دهها اشتباه هم دارند و نمی توان انها را ندیده گرفت چون تاریخ گویا است ولی درمورد اهل بیت هیچ نقط? سیاهی وجود ندارد) البته بر این مسئله شاهد تاریخی هم وجوددارد چون گرایش به انسان کامل از یونان باستان سابقه دارد حتما به خاطر می آورید شعر معروف
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود گشته ایم ما
گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
آنم آرزوست آرزوی فطری است دراین شعر منظور از شیخ ،دیوژن فیلسوف یونان باستان است بنابراین در 26 قرن پیش هم انسان ها گرایش فطری به انسان کامل داشتند. (در این باب که چگونه گرایش به انسان کامل در همه تاریخ و جوامع بزرگ انسانی بوده است رک . کتاب انسان در قرآن کریم آقای دکتر سجادی) فطرت حس درونی است و مثل عقل کلی یاب است و لذا از آن نمی توانیم انتظار شناخت یا معرفی جزئیات را داشته باشیم. ...