معشوق
.
.
ای یار من ای یار من عاشق کش عیار من
مستم کنون از باده عشق تو ای دلدار من
افزون شده مهر و وفا از جلوه معشوق ما
دل از قفس پران شده تا بشکفد گل در سرا
رهبر تویی معبر تویی معشوق دل پرور تویی
هم باده ای هم کاسه ای هم ساقی و هم ساقری
چون گشتم از پرده رها دیدم تو را در پرده ها
هر پرده از جا بر کنم صد همچو آن گردد به پا
معشوق ما محجوب گشت از حجب خیزد فتنه ها
این زاری و خامی من باشد دلیل خدعه ها
غافل شدم هر خدعه ای تیری شود بر قلب ما
قانع ز حق غافل مشو دنیا شود بر کام ما
.
.
