سعید.ن
1ـ ناسیونالیسم و بحران ماندگاری
« ناسیونالیسم نه قادر است گلوبالیزم را تعریف کند و نه میتواند از آن حمایت کند. » هابرماس
در طی دو دههی گذشته جهان شاهد دو واقعهی بزرگ و ظاهراً متضاد بود. مورد اول فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود که متشکل از چندین کشور و ملیت بود. دلایل این فروپاشی هر چه که بوده باشد حداقل یکی از آنها گرایش شدید و فروخوردهی ناسیونالیستی این ملتها بود. جمهوری « مادر» این مجموعه که همان روسیه باشد در حال حاضر با چالش ناسیونالیسم در قالب استقلالخواهی جمهوریهای وابسته به خود روبروست. از طرف دیگر در همسایگی آنها، جامعهی اروپا با معاهدهی ماستریخت (1992) به اتحادیه اروپا تبدیل شد که متشکل از چندین کشور و ملیت مستقل است. باز دلیل آن هر چه که باشد حداقل یکی از آنها سست شدن پیوند ناسیونالیستی در میان این ملتهاست. عجیب این که تعدادی از کشورهای بریده از اتحاد اول به اتحادیه دوم پیوستند و در واقع سفت کن شل کن راه انداختند. عجیبتر این که قانون اساسی اتحادیه اروپا که از طرف همهی دولتهای عضو پذیرفته شده است، از طرف بعضی از ملتهای آن مانند فرانسه و ... که جزو محورهای این اتحادیه هستند رد شده است. اینها هم برعکس آنها شل کن سفت کن راه انداختند.