سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/4/25
9:56 صبح

آگاهی ایرانیان از گردش زمین بر گرد خورشید

بدست نازی | admin در دسته

آگاهی ایرانیان از گردش زمین بر گرد خورشید

رضا مرادی غیاث آبادی

می‌دانیم که اثبات گردش زمین بدور خورشید که ناقض نظریه «زمین‌مرکزی» پیشینیان بوده، به یوهانس کپلر (سده هفدهم میلادی) منسوب است. اما پیش از او گالیله و کوپرنیک (هر دو در سده شانزدهم) به فرضیه خورشید مرکزی اعتقاد داشته، اما موفق به اثبات آن نمی‌شوند. در نتیجه افتخار اثبات ریاضی این پدیده از آنِ کپلر است. کوپرنیک در کتاب «درباره گردش افلاک آسمانی» صادقانه بیان می‌کند که تحت تأثیر افکار «ابن شاطر» قرار داشته است

86/4/25
9:54 صبح

نوروز و آیین‌های آن

بدست نازی | admin در دسته

نوروز و آیین‌های آن

کوشش‌ ایرانیان برای همزیستی آشتی‌جویانه جوامع بشری و پاسداشت زیست‌بوم‌



رضا مرادی غیاث آبادی

چندی پیش خانم دکتر شکوه میرزادگی با نگرانی از نامه‌ها و پیام‌هایی سخن می‌راند که گویا بسیاری از ایرانیان دور از میهن برای برگزاری آیین‌های گروهی نوروزی با دشواری‌هایی روبرو شده‌اند. ایشان خواهان بودند نوشتاری فراهم شود تا با ترجمان آن به زبان‌های گوناگون، توسط ایرانیان مقیم در هر کشوری، به شهرداری‌ها و فرمانداری‌های متبوعه خود داده شود و موجب آشنایی آنان با پیام نوروز و دعوت به گرامیداشت متقابل باورهای یکدیگر باشد. متن نوشته‌شده اینجانب پیش از این با نام نوروز و آیین‌های آن در وب‌نوشت نجات پاسارگاد منتشر شده و به خانم شکوه میرزادگی تقدیم گردیده است.

86/4/25
9:47 صبح

جشن بهاربُد

بدست نازی | admin در دسته

جشن بهاربُد

و روز پیام‌آوری زرتشت

رضا مرادی غیاث آبادی

در زمانی که گاهشماری گاهنباری یا کهن‌ترین گاهشماری شناخته‌شده ایرانی، روایی داشته و هنوز هم نشانه‌هایی از آن کم‌وبیش برجای مانده است؛ آغاز و میانه هر یک از فصل‌های سال با سرور و شادمانی، جشن گرفته می‌شده است. یکی از این جشن‌های سالیانه که در پانزدهم اردیبهشت یا روز دی‌به‌مهر از اردیبهشت‌ماه برگزار می‌شده، عبارت بوده از گاهنبار میدیوزَرِم (در اوستایی: مَـئـیـذیـوئی زَرِمَـیَـه) که به معنای میانه فصل سبز یا میانه بهار است.

86/4/25
9:45 صبح

بدست نازی | admin در دسته

نگاره فروهر در فرهنگ ایرانی نشانه دو نماد میهنی و دینی می‌باشد.

نماد میهنی

از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان می‌دهد که آنرا نماد توانایی، سر بلندی و فر و شکوه می‌دانستند و پرچم‌های خود را به نما و سیمای شاهین می‌آراستند.

نماد دین زرتشتی

ایرانیان پیرو اشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکره‌ای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته نشانه فر و شکوه و سر بلندی بود و انگیزه ملی و میهنی داشت با اندک دگرگونی در سر و پای شاهین به سیمای کنونی در آوردند، تا هم بن‌مایه مینوی را نشان دهد و هم نمودار سر بلندی و سر فرازی ایرانیان باشد.

در نگاره فروهر دو نیروی همیستار (مخالف) «سپنتامینو» (نشانه خوبی) و«انگره مینو» (نشانه بدی) نمایان است و آدمی رو به سپنتا مینو دارد و بسوی او میرود به انگره مینو پشت کرده‌است .

ویژگی‌ها

1- چهره فروهر همانند آدمی است ،از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد .

2- دو بال در پهلو‌ها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد پندارنیک، گفتارنیک، کردارنیک که هم‌زمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.

3- در پایین تنه فروهر سه بخش، پر‌هایی بسوی پایین است ،که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست ویا پست می‌باشند، از اینرو آنرا، آغاز بدبختی‌ها و پستی برای آدمی می‌دانند.

4- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شده‌ای می‌بینیم ،در کنار بخش پایینی تنه می‌باشند که نماد سپنتامینو و انگره مینو هستند ،که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. و این رشته‌ها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند ؛این نشانه آنست که آدمی باید به سوی سپنتا مینو(خوبی)پیش رود و به انگره مینو(بدی) پشت نماید.

5- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.

6- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی می‌باشد.

7- در دست دیگر گردی (حلقه‌ای) دارد که نشانه، وفاداری به پیمان (عهد) می‌باشد و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است .

86/4/25
12:0 صبح

من..تو..و اهورا

بدست نازی | admin در دسته

داشتم برمیگشتم خونه خیلی خسته بودم برای اینکه زودتر برسم یه کوچه ی میون بر انتخاب کردم کسی نبود خیلی خیلی ساکت بود تو حال خودم بودم که متوجه یه نور شدم خوب که دقت کردم فهمیدم نور آتیشیه که چنتا بچه ی 4 5 ساله روشن کردن و دورش نشستن ... یاد خودم افتادم که وقتی بچه بودم چه قدر به آتیش علاقه داشتم پیش خودم فکر کردم این تصادفی نیست این علاقه این میل به روشن کردن آتش ....مادر  بچه ها رسید یه خانوم چادری  سر بچه ها داد زد آتیش رو خاموش کرد و بچه ها رو با خودش برد....امشب از اوون کوچه رد شدم  خاکستر نیمه روشن رو دیدم ولی بچه ها نبودن.....

<      1   2   3   4   5   >>   >