94/5/6
3:36 صبح

اگر به ده سال پیش برمیگشتم

بدست نازی | admin در دسته

من اگر به ده سال پیش برمیگشتم ...

من اگر به ده سال پیش برمیگشتم کاری میکردم که ده سال بعد افسوس سالهای گذشته خود را نخورم

آری، شاید بهتر زندگی میکردم

عاقلانه ترعاشق میشدم

عاشقانه تر زندگی میکردم

بیشتر یاری می رساندم

اطرافیانم را نگران نمی کردم

نصیحت و مشورت بیشتری می گرفتم

 کمتر اشتباه میکردم

حساب لحظات عمر را بیشتر می داشتم  

تصمیم می گرفتم در آینده ؛ زندگی را بیشتراز کسب پول  صرف خانواده ام کنم.

آری من اگر به ده سال پیش برمیگشتم ...

کتابهای بیشتری می خواندم

آوازهای بیشتری از بر می کردم

آنچه را یاد میگرفتم بیشتر بکار می بستم

معلمین خود را بیشتر تکریم می کردم

به والدین  خود بیشتر احترام می گذاشتم

خانه را بیش از پیش پر از نوای " دوستت دارم پدر " میکردم

مادرم را بیشتر می بوسیدم

به پدر بزرگ و مادربزرگ بیشتر سر میزدم ...

 

می دانم نمی شود اما ... من اگر به ده سال پیش برمیگشتم ؛

در زمستان با گنجشکها مهربان تر می شدم

حبه ای قند برای زنبورها و مشتی گندم برای مورچه ها هدیه می بردم

به هر بهانه ای که شده بیشترمهمان طبیعت می شدم

بی تفاوتی را به کناری می گذاشتم و

برای درک عظمت خلقت ؛ بیشتر و بیشتر به آسمان خیره می شدم

و هر شب بیش از شب پیش از دامان آسمان شب ستاره می چیدم.

و چه خوب میشد

اگر به ده سال پیش برمیگشتم ...

خجالت را به کناری می گذاشتم و حرف دلم را راحت تر میزدم

زنده بودن را صرف بهتر زندگی کردن می کردم

بیشتر با خدای خود حرف میزدم

کمتر خشم میگرفتم و بیشتر می بخشیدم

آری اگر به ده سال پیش برمیگشتم ...

نقشه راه زندگی ام را به بهترین نحو ترسیم می کردم

و هر از گاهی امروزم را با  آن بهترین فردا بیشتر تطبیق می دادم .

 خلاصه اینکه  ...

شاید با داشتن این تجربیات آدم دیگری می شدم و به گونه ای دیگر عمل میکردم .

می دانم زندگی دکمه بازگشت ندارد  ،

 اما  از حالا برای ده سال بعد و سالهای بعد تر زیباتر زندگی می کنم ... 

جملات زیبا گیله مرد

اگر به ده سال پیش برمیگشتم


94/5/5
9:7 عصر

خاطرات طنز دفاع مقدس

بدست نازی | admin در دسته

کاغذ کمپوت

نوبت به همرزم بسیجی ما رسید، خبرنگار میکروفن را گرفت جلو دهانش و گفت: «خودتان را معرفی کنید و اگر خاطره ای، پیامی، حرفی دارید بفرمایید.»
او بدون مقدمه و بی معرفی صدایش را بلند کرد و گفت: «شما را به خدا بگویید این کاغذ دور کمپوتها را از قوطی جدا نکنند، اخر ما نباید بدانیم چه می خوریم؟ آلبالو می خواهیم رب گوجه فرنگی در می آید. رب گوجه فرنگی می خواهیم کمپوت گلابی است. آخر ما چه خاکی به سرمان بریزیم. به این امت شهید پرور بگویید شما که می فرستید، درست بفرستید. اینقدر ما را حرص و جوش ندهید.»
خبرنگار همینطور هاج و واج فقط نگاه می‌کرد.

 


ترسیدم روز بخورم ریا بشه

توی بچه‌ها خواب من خیلی سبک بود. اگر کسی تکان می‌خورد، می‌فهمیدم. تقریباً دو سه ساعت از نیمه شب گذشته بود. خوروپف بچه‌هایی که خسته بودند، بلند شده بود؛ که صدایی توجهم را جلب کرد. اول خیال کردم دوباره موش رفته سراغ ظرف‌ها، اما خوب که دقت کردم، دیدم نه، مثل این‌ که صدای چیز خوردن یک جانور دو پا است.
یکی از بچه‌های دسته بود. خوب می‌شناختمش. مشغول جنگ هسته‌ای بود. آلبالو بود یا گیلاس، نمی‌دانم. آهسته طوری که فقط خودش بفهمد، گفتم: «اخوی، اخوی! مگه خدا روز را از دستت گرفته که نصف شب با نفست مبارزه می‌کنی؟»
او هم بی‌معطلی پاسخ داد: «ترسیدم روز بخورم ریا بشه!!!»

کی بود گفت یا حسین (ع)؟

مسجد تیپ در فاو سخنرانی برگزار می‌کرد. بعد از مراسم، یکی از بسیجیان بلند شد و ظرف آب را برداشت و افتاد وسط جمعیت برای سقایی! می‌گفت: «هرکه تشنه است، بگوید یاحسین (ع)»
عجیب بود، در آن گرما و ازدحام نیرو که جای سوزن انداختن نبود، حتی یک نفر آب نخواست. مگه می‌شد تشنه نباشند؟
غیرممکن بود. من از همه جا بی‌خبر بلند شدم، گفتم: «یاحسین (ع)»
بعد همان بسیجی برگشت پشت سرش و گفت: «کی بود گفت یا حسین (ع)؟»
دستم را بلند کردم و گفتم: «من بودم اخوی».
گفت: «بلند شو. بلند شو بیا. این لیوان و این هم پارچ، امام حسین (ع) شاگرد تنبل می‌خواهد!»


94/5/5
7:21 عصر

حرف دل دانشجو در خصوص نمره و شهریه …

بدست نازی | admin در دسته

الهی! باخاطری خسته، دل به کرم تو بسته,

دست از اساتید شسته و در انتظار نمرات نشسته ام.
پاس شوند کریمی,
… پاس نشوند حکیمی،
نیفتم شاکرم، بیفتم صابرم.
الهی شهریه ها بالاست که میدانی ،وجیبم خالیست که میبینی.
نه پای گریز از امتحان دارم ونه زبان ستیز با استاد،
الهی دانشجویی راچه شاید و از او چه باید؟
دستم بگیر یاارحم الراحمین . . . !

94/5/5
4:17 عصر

گل‌هایی که قطعنامه 2231 به امنیت ملی، اقتدار منطقه‌ای و منافع مل

بدست نازی | admin در دسته

گل‌هایی که قطعنامه 2231 به امنیت ملی، اقتدار منطقه‌ای و منافع ملی زده است

به نظر می‌رسد قطعنامه 2231 تهدید، تحقیر و تحمیل را به جمهوری اسلامی ایران فرموله ساخته و برآیند آن می‌تواند منجر به وادارسازی ایران به بازی در پلان B و پذیرش «توافق بد» گردد.

خبرگزاری فارس: گل‌هایی که قطعنامه 2231 به امنیت ملی، اقتدار منطقه‌ای و منافع ملی زده است

94/5/5
12:21 عصر

عملیات مرصاد

بدست نازی | admin در دسته

پنجم مرداد

سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد گرامیباد .

جا دارد یادی کنیم از شهداء این عملیات که در منطقه اسلام آباد 

حماسه آوردند .

روحشان شاد و راهشان پر رهرو

 


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >