آرزو دارم بهاران مال تو
شاخه های یاس خندان مال تو
ساده بودن های باران مال تو
آن خداوندی که دنیا را آفرید
همراه و پشتیبان تو
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
بدست نازی | admin در دسته
آرزو دارم بهاران مال تو
شاخه های یاس خندان مال تو
ساده بودن های باران مال تو
آن خداوندی که دنیا را آفرید
همراه و پشتیبان تو
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
بدست نازی | admin در دسته
دنیا را کوچکتر از آن می بینم
که بگویم یه دنیا دوستت دارم...
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
بدست نازی | admin در دسته
س?مت? مشت?ا نه وحش?ا سلامتی
س?مت? مشت?ا نه وحش?ا سلامتی دلتنگا نه دلسنگا سلامتی سربازا نه چتربازا سلامتی رازدارا نه نازدارا سلامتی تو دلیا نه تو مخیا سلامتی رفقا نه رقبا سلامتی زجر دیده ها سلامتیه خودم و خودت !
بدست نازی | admin در دسته
امروز بابام گفت پسرم ب?ا م?خوام در مورد ?ه مساله
باهات مشورت کنم منم خ?ل? جد? گفتم جانم پدر
گفت ه?چ? الک? مث? ” تو هم آدمی
...
بهتر?ن چراغها? زندگ?م …
.
.
.
.
.
چهار تا چراغا? مودمم هستن !
?عن? نباشن دق م?کنم
خدا?ا خداوندا چراغه ه?چ مودم?
رو خاموش نگردان ….
بلند بگو آآآآآم???????ن
...
وقتی میرم بانک به جای یه شماره ، پنج شیش تا شماره می گیرم
اینطوری اون آدمی که بعد من میاد وقتی هی شماره هارو اعلام میکنن و می بینه که کسی نیست از خوشحالی تا دم باجه ذوق مرگ میشه !
کار ما شاد کردن دل ملته دیگه !
خدایا مارو شاد کنه !
وصیت کــــــردم وقتی مـُـردم کـِـــــرِم ضد آفتاب و
عینک دودیمـــــو باهام خاک کنن...
.
.
.
ن?س همــــش
نور به قبرم م?باره ،
منم که پوستـــــــم حســــاس
...
دو تا پسربچه 4 و 9 ساله تو فامیلمون داشتن دعوا میکردن
یعنی داداش بزرگه داشت کوچکه رو کتک میزد ؛ من رفتم پا در میونی کردم
و کوچیکه رو نجات دادم بعدش همون کوچولوه بهم فوش میده میگه
به تو چه داداشمه ؟؟؟ صلاحمو میدونه داره تربیتم میکنه !
...
پسرم اون چهارتا سیم که آویزونه رو میبینی
+آره
-خب دوتاشو بردار
+برداشتم
-چیزی حس نمیکنی
+نه
-حالت خوبه
+آره
-خب پس به اون دوتای دیگه اصلا دس نزن برق داره!
(منو بابام موقع تعمیر برق خونه)
بهزیستی از کدوم طرفه؟
...
یعنی این شانسه ما داریم . . . .
تنها سودی که رشته ی تحصیلیم تا الان داشته این بوده که ؛ هر بار میرم تو اشپز خونه بابام میگه : مهندس یه 2 تا چایی بیار بخوریم !