چرک نویس چشمانم را خاک گرفته باز
مدتهاست مرا نخوانده ورق میزنی
آه ای روزهای رفته ی من
به کجا چنین شتابان
هنوز جوانی نکرده ام
دلم می خواهد شیطنت کنم
و مانند کودکی بی پروا گستاخ شوم
با صدای بلند بخندم و گریه کنم
دریغا
دریغا که سالهاست
خنده نقابی می شود بر اشک های بی صدا
پیر شده ام با گیسوانی سیاه
کسی مرا نخواند
مرثیه هر شبم را
لا به لای ملافه ای سفید خفه می کنم
تا آغازی دیگر
سقف بی منت
همان گوریست که سالهاست
اقساطش را پرداخت کرده ام
خدایا خانه آخرت چند...
خریدارم