92/10/3
10:21 عصر

سرنوشت از سر نوشته شده

بدست نازی | admin در دسته

 

قرینه است
این درخت آن درخت
بر آبی بی انتهای بالاتر
تنها جای تو خالی ست

سبزه قبای خواب ُ خیال من
و دوباره خش خش گربه ی یاد تو
که به حیاط دلم برگشته است
می نشینم
و در جمعیت نیمه روشن آن سوی پنجره
در ایستگاه دنبال کسی شبیه تو می گردم

و خوب می دانم که کسی کـَـس نمی شود
زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست

پس بازی ها فقط یک بازی اند ُ همین

با این وجود کسی شبیه تو را پیدا می کنم
و از او دور می شوم
و هر چه دورتر می شوم
شباهتش به تو بیشتر و بیشتر می شود

و باز سکوت