از باغی می گذشتیم از باغی پراز گل های سرخ ، باغبان جوان گلها را دسته می کرد و در صندوقی می چید برای اولین دیدار پدری با فرزند نو رسیده اش دربیمارستان ، برای مراسم خواستگار از دختری دم بخت ، برای عیادت از دوستی بیمار ، برای روز معلم ، برای روز مادر یا تسلیت درگذشت پدری فداکار ، باغبان جوان گل ها را می چید و در خیالش برای هرگلی شعری می سرود ، تمام چهره اش اما از تیغ ساقه ی گل های سرخ خون آلود ، از باغی می گذشتیم .
