سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/11/23
3:36 عصر

مرگ لیلی

بدست نازی | admin در دسته

شعری  کمتر شنیده شده  ( که فکر نکنم توی اینترنت پیدا بشه .لااقل براحتی)

   و یکی از زیباترین شعر های  شاعر مورد علاقه ام   

مرحوم نصرت رحمانی

 از کتاب

 کوچ و کویر 

سال انتشار : 1349

انتشارات امیر کبیر



" مرگ لیلی" ( سروده شده در آبان 1328)



بر سینه های تفته ی یک دشت گمشده

در زیر نیزه های طلایی آفتاب

آنجا که موج آتش شن پرسه می زند

دیریست دیر لیلی من رفته است خواب


***

در پشت آن سراب, رهی دوردست,گم 

یک داستان فتاده; کسی ناشنوده است

آنجا که چشم قبله نما گیج می شود

لیلی پرگناه ! در آنجا غنوده است


***

بستر برای افعی صحرای گشته است

آن قامت برهنه ی او روی خاک گرم

دیگر بیاد شاعر شهری نمی تپد,

آن سینه ی پر از هوس عشق ریز نرم


***


چشمش,چو چشم جام ترک دار اشک ریخت

در واپسین عمر ,  به دامان کینه ام 

می گفت او : {مکش ! به خدا دوست دارمت{

اما که انتقام نفس زد به سینه ام



***


دیگر دو چشم قیروش راز ساز را

بر هم نهاده است, نمی کاودم ضمیر

مجنون عشق کس  به جهان نیستم دگر

ای یادگار مانده ی لیلی! برو ! بمیر !




به نظر من این شعر روایتگر عذاب وجدان  عاشقانه  ی  بعد از نفرت بعد از عشق و پوچی بخشی  پایانی دردناک  هست. 

و خیلی چیز های دیگه