بهار
.
.
ببین اکنون بهار آمد
بهار کامکار آمد
بهاران پر ثمر طی شد
شتایی بی قرار آمد
به گرمی پر شرار آمد
شتا رفت و زمستان شد
برای کارزار آمد
ز سردی بی مثال آمد
ندانم چیست این حکمت
چنین رفت چنان آمد
امان رفت و شرافت شد
سکندر بی قرار آمد
چو چنگیز از پیش طی شد
ز پس آن نابکار آمد
چو لنگان رفت آن بی داد
بسی لعن و فغان آمد
ندانم چیست این حکمت
چنین رفت و چنان آمد
غریو آشنا طی شد
سکوتی پر مرار آمد
بزن مطرب که غم طی شد
نگار آمد نگار آمد
چو قانع را چنین افتاد
چه کارت کو چرا آمد
.
.