دیوان روزگار
.
.
ای نونهال من آیا که دیده ای
دیوان روزگار و وصفی شنیده ای
دیوان روزگار همه در بند ظاهرند
از پستی درون به نیرنگ مایلند
در کار دین فروش و در حال مدعی
در جام شراب خمر و به دعوی پیامبری
در حال ساقی می و در کار نانجیب
در جان خروش شهوت و در ناز بی رغیب
آفت زن صداقت و از جا کن نهال
آتش زن بداعت و سر منشع جهال
.
.