آفتاب حسن
.
.
مستی عیان شد و چندان گریستم
ای آفتاب حسن عیان کن که کیستم
از خود بری شده و گم کرده آرزو
مرحم بنه بر این دل شیدا که نیستم
آهنگ مطربان همه گم گشته در خیال
بنواز خوش ترانه که بیگانه نیستم
.
.
بدست نازی | admin در دسته
آفتاب حسن