94/7/14
3:0 عصر

داستان عشق درجهنم

بدست نازی | admin در دسته

شخصی بود که تمام زندگی اش را باعشق ومحبت پشت سر گذاشته بود.

و وقتی از دنیا رفت همه میگفتند به بهشت میرود.....

درآن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود.

استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد.

دختری که باید او را راه میداد،نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام اورا نیافت،

او را به دوزخ فرستاد.

در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمیخواهد، هرکس به آنجا برسد

میتواند وارد شود وآنجا بماند.

چند روز بعد ابلیس باخشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت.

پطرس که نمیدانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟

ابلیس که ازخشم قرمز شده بودگفت:

آن شخص را که به دوزخ فرستاده اید آمده وکار و زندگی ما را به هم زده.

از موقعی که رسیده نشسته و به حرف های دیگران گوش میدهد...

در چشم هایشان نگاه میکند.....

به درد ودلشان می رسد.حالا همه دارند دردوزخ باهم گفتگو میکنند ..

یکدیگر را درآغوش میکشند و میبوسند.

دوزخ جای این کارها نیست!!!!!!

بیایید و این مرد را پس بگیرید.

وقتی راوی قصه اش را تمام کرد

با مهربانی به من نگریست وگفت:

باچنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی...

خود شیطان تورا به بهشت بازگرداند.

«پائولو کوئلیو»