94/7/9
8:33 عصر

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی ...

بدست نازی | admin در دسته

به سین? سپید افق که نگاه می کنم حسرتی غمناک بر دلم می نشیند: چه می شد اگر انسان هم می توانست مانند پرندگان پرواز کند؟! چه می شد اگر انسان، دو بالِ پرواز می داشت و هر وقت دلش از زمین و از آدمهایش می گرفت، پر می گشود و خودش را رها می کرد در پهن? بیکران آسمان، جایی نزدیک سرزمین فرشتگان، دور از هیاهوی زمین و زمان ...
چه می شد اگر انسان
می توانست گاه گاهی به حریم خدا راه یابد و با او چشم در چشم شود و زل بزند به آن دو اقیانوس مهربانی، و آرام سر بر سین? خدا بگذارد و تمام رنج های زمین را بگرید؟ چه می شد اگر با نوازش های مهر آمیز دستان خدا، درد عمیقِ "بودن" را فراموش کند و لحظه ای در آغوش گرم خدا آرام بگیرد ...
چه می شد اگر ...