خوش بحالت مادربزرگ ، صبح خروس خون بیدار میشدی،چشمات پربود از امیدزندگی، وقتی چادر گلدارتو با نام خدا گره میزدی دور کمرتو با اسم خدا شروع میکردی رفت و روب و شست و شوی خونه ، وقتی ساعتها قامت خمیده ات خم بود واسه جارو کشیدن اتاقا و سر سرا و ایون و حیاط ، و خم به ابرو نمی آوردی....
امروز به این فکر میکردم اون موقع ها که از تکنولوژی خبری نبود و تنها دلخوشی تو گوش دادن به رادیو قدیمی بود که واسه نیم ساعت گوش دادن بهش بایستی یکساعت پیچ موجشو می پیچوندی تا یه ذره صدا ازش در بیاد و این چقدر تو رو سر ذوق میآورد قبل از خواب ، دلت به چی خوش بود ؟! چرا هیچوقت تورو بیحوصله و پکر یا ناامید ندیدم ، مطمئنا پشتت به کسی گرم بوده و به اون توکل میکردی ، منم میخوام فقط به خودش تو کل کنم.....
+امشب میخوام تمام دلتنگی ها ، تنهایی ها، غم و غصه هام و کینه هامو جمع کنم بریزم تو کیسه زباله ساعت 9 بذارمشون دم در......
+من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ...
زندگی کوتاه است ..
پس به زندگی ات عشق بورز ..
خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..
قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن
قبل از اینکه بنویسی » فکر کن
قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش
قبل از اینکه دعا کنی » ببخش
قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن
قبل از تنفر » عشق بورز
زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر