با بَد جماعت مشاور خراب کنی طرف هستیم
صد رقم به کارهایشان گند میزنند. حال کار کردن درست و حسابی هم ندارند. در اوج استیصال، یکهو و یکضرب روشنفکر میشوندو اهل مشورت.
به هر کسی که میرسند درباره مشکلاتشان راهحل میخواهند. خوب هم گوش میکنند و بَهبَه و چَهچَه هم راه میاندازند. بعد میروند و همان کارهای قبلی که انجام میدادند را ادامه میدهند. به هر کسی دیگر هم که میرسند فوری میگویند با فلانی هم مشورت کردم و هیچ کاری نتوانست بکند!
فقط انتظار جادو دارند . یک وِردِ:
«اجّیمجّی»
و همه چیز درست شود. یا یک آمپول تزریق کنندو همهچیزدان و زرنگ و باهوش شوند.
روابطشان خوب شود. تفریحاتشان بیشتر شود. درآمدشان خودبهخود چند برابر شود. بدهیهایشان اتوماتیک تسویه شوند. بدون اینکه حاضر به ایجاد کوچکترین تغییر در روشها و دیدگاههایشان داشته باشند. حالا تلاش و فعالیت که بماند.
این وسط یک عدّه بیشعور مثل خودم هم هستند که چون بهانه دارند که محدودیتهائی برایشان وجود دارد. و یا دستشان را بستهاند. به خودشان اجازه میدهند که درباره دیگران صحبت کنندو قضاوت کنند. و خودشان را سَوای دیگران بدانند.