93/10/29
12:24 عصر

باران

بدست نازی | admin در دسته

امروز پس از مدتها کمی باران بارید کمی هم برف آمد.آسمان بغضش ترکید ولی همه اشکهایش را نبارید ابرهایی را درآسمان می بینم که سرشار از باریدن اند و نمی بارند...در عجبم آسمان چه دلی دارد چه بغض بزرگی گلویش را گرفته روزهاست هوا ابری است ولی نمی بارد.حالش را درک می کنم انگار آسمان از زمین خسته است انگار ابرها هم  میلی به باریدن بر سر آدمها ندارند.نمی دانم آسمان دلسنگ شده یا آدمها بد شده اند نمی دانم ... حال عجیبی است بغض ترکیده و چشمهای بدون اشک.من سالهاست حال آسمان را دارم سالهاست بغضهایم را در پستوی دلم پنهان می کنم.سالهاس می گریم ونمی بارم...چه کسی حال مرا می فهمد؟