بشکن لعنتی بریز بیرون خفم کردی
بی شک روزی خواهد آمد این شکستنی ها را به امانت خواهی گرفت
مبادا بشکنند مبادا
آن روز به یقین درد هایم را می فهمی
روزی که درد هایم از بس خسته اند مرده اند
روزی که خاموش می شوم
و بار امانت این بغض گنده لعنتی را به تو مخاطب خاص می بخشم
روزی که دلتنگ می شوی و خاطرات من گورستان دلت می شود