قرآن در بیان پدیده آغاز آفرینش با شیوه ای کاملا دقیق از دانشنمدان غربی پیشی گرفته است.
قرآن 1400 سال پیش در بیان این حقیقت دانشنمدان غرب پیشی گرفته است و دقیقا همان چیزی را می گوید که دانشمندان به آن دست یافته اند. به این آیه توجه کنید:
(أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا) [الأنبیاء: 30].
ترجمه: آیا کافران نداستند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر جدا کردیم.
اینجاست که این سوال متوجه کسانی می شود که حقانیت قرآن را منکرند: در زمان نزول قرآن چه کسی می دانست که جهان در ابتدا یک توده واحد به هم پیوسته بوده(رتقا) سپس از یکدیگر جدا شده (انتفتقت) و آنگاه جهانی کنونی به وجود آمده است. آیا او کسی جز خدای بلندمرتبه است؟
چگونگی پایان جهان
نظریات متفاوتی درباره پایان جهان ارائه شده است اما نقطه اشتراک همه آن ها این است که جهان روزی به پایان خواهد رسید, بنابراین ممکن نیست انبساط جهان هستی تا ابد ادامه داشته باشد زیرا طبق قانون بقای انرژی, میزان ماده و انرژی همیشه ثابت است در نتیجه, گسترش جهان هستی متوقف خواهد شد و همان گونه که گسترش یافته بود شروع به بازگشت و جمع شدن خواهد کرد.
نظر کنونی دانشمندان این است که شکل جهان تقریبا به صورت یک ورقه مسطح است که اندکی انحنا دارد.
عجیب آنکه قرآن در آیه زیر به چگونگی پایان جهان و شکل جهان هستی که مانند یک ورقه منحنی است, اشاره کرده.
(یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ) [الأنبیاء: 104]
ترجمه: روزی که آسمان را همچون طومار نوشتهها درهم میپیچیم و همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را باز میگردانیم، این وعدهای است بر عهدهی ما و ما حتماً انجام دهنده ی وعدههای خود هستیم
(اگر دقت شود می یابیم که ورقه های طوماری که غالبا در گذشته ها استفاده می شده ورقه ای مسطح است که به علت تا شدن اندکی انحنا پیدا می کند.)
تپ اخترها (ستاره های تپنده)
تپ اخترها از جنجالی ترین اکتشافات قرن بیستم محسوب میشوند, تپ اخترها به ستاره هایی اطلاق می شود که از آنها صدایی شبیه صدای چکش صادر می شود. به همین خاطر دانشمندان آن ها را چکشهای غول پیکر نامیده اند. آن ها بعد از تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیده اند که این ستاره ها از خود امواج بسیار قوی و نفوذ کننده ای صادر می کنند که توانایی نفوذ از همه چیز را داراست؛ در یک نتیجه کلی می توان گفت که آنها "کوبنده" و "نافذ اند".
تپ اخترها یکی از حیرت آورترین پدیده های نجومی برای دانشنمدان اند.
قرآن با عباراتی رسا این حقیقت را بیان کرده است. آنجا که به این نوع ستاره ها سوگند یاد کرده و فرموده: (وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ) [الطارق: 1-3].
ترجمه: سوگند به آسمان و(ستاره)کوبنده (ا) و تو چه میدانی ستاره کوبنده چیست (2)همان ستاره نافذ(3).
به راستی که این آیات گواه صدق خدای سبحان در قرآن است.
سیاهچاله های فضایی
سیاهچاله های فضایی پدیده های عظیمی اند که تحقیق درباره وجود آنها تا بیش از نیم قرن ذهن دانشنمدان را به خود مشغول داشت تا اینکه سرانجام به وجود آنها اذعان کردند. دانشمندان می گویند: هنگامی که ستارگان بزرگتر می شوند ( سوخت هسته ای خود را به طور کامل تمام می کنند و در نیتجه نیروی گرانش موجود در آن بر ستاره غلبه کرده و باعث فرو ریزش آن به داخل و) تشکیل سیاه چاله می شود. هیچ چیزی نمی تواند از میدان جاذبه چنین ناحیه ای خارج شود ، حتی یک دسته پرتو نور و به همین علت است که سیاهچاله ها قابل رؤیت نیستند.
دانشمندان سیاهچاله ها را دارای سه ویژگی اساسی می دانند:1- غیر قابل رؤیت اند 2- حرکت می کنند 3- جذب کننده ی سایر اجرام آسمانی اند. عجیب آنکه قرآن همین اوصاف را در این آیه ذکر می کند.
(فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْکُنَّسِ) [التکویر: 14-15].
ترجمه: سوگند به (ستارگان) پنهان که در حال حرکت و جذب کننده اند.
الخنّس یعنی آنچه که پنهان میشود و دیده نمیشود, الجوار یعنی آنچه که با سرعت زیادی در حال حرکت است و الکنّس یعنی چیزی که جذب میکند (و صفحه آسمان را جاروب میکند). و این همان چیزی است که دانشنمدان درباره سیاهچاله ها به آن معترفند.
(مترجم: کُنّس جمع کانس است و کانس در زبان عربی چیزی است که جاروب می کند. وقتی در زبان عربی گویند: کنس البیت یعنی خانه را جاروب کرد در واقع سیاهچاله ها به علت قدرت جاذبه فوق العاده ای که دارند بسیاری از اجرام آسمانی را به سمت خود جذب می کنند و گویا فضای اطراف را جاروب می کنند!)
قرآن زمانی از سیاهچاله ها سخن به میان آورده است که احدی روی کره زمین هیچ تصوری از آن نداشته است.
به خدا سوگند اگر قرآن تنها شامل همین ده حقیقت علمی بود برای صدق حقانیت و اعجاز آن کافی بود در حالی که قرآن دارای صدها حقائق علمی درباره کوه ها و دریاها و پزشکی و روانشناسی و... است که همه آن ها گواه صدق این کلام پروردگار است که می فرماید: (سَنُرِیهِمْ آَیَاتِنَا فِی الْآَفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) [فصلت: 53]
ترجمه: نشانههای خود را در کرانههای عالم و در نفس خودشان به آنان خواهیم نمایاند تا برای آنان روشن شود که او حقّ است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز آگاه است؟