سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/7/18
11:0 صبح

جوک های خنده دار

بدست نازی | admin در دسته

جوک های خنده دار جدید

حیف نون چند متر دورتر از قبری ایستاده بود و گریه می کرد.
ازش پرسیدند چرا نزدیک تر نمی ری؟
گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود!

پیرمرد به زنش می گه: بیا یاد قدیما کنیم، من تو پارک باهات قرار می ذارم، تو بیا. پیرمرد می ره پارک، یکى دو ساعت طول می کشه زنش نمیاد. می ره خونه، می بینه زنش نشسته خونه داره گریه می کنه. می پرسه چى شده؟ زنش می گه: مثلا بابام نذاشت بیام!


مرده چاقو پیدا می کنه می پرسه این چیه؟ اون یکی می گه بچه اره است که هنوز دندان در نیاورده!

حیف نون توی دستشویی بوده که برق می ره. جیغ می زنه. زنش می گه: برق رفته، چرا جیغ می زنی؟ می گه: فکر کردم زیاد زور زدم کور شدم!
فرستنده: مجید

سوال مسابقه نود در شهر حیف نون اینا:
طرفدار چه تیمی هستید؟
1) بله
2) خیر

مریض: خانم دکتر! دارم از درد می میرم. منو بکش راحت بشم.
دکتر: من خودم کارم رو خوب بلدم، نیاز به تذکر شما نیست!

پدربزرگ رو به نوه: بدو برو قایم شو، امروز مدرسه رو پیچوندی، معلمت اومده دنبالت.
نوه: نه، شما باید قایم شی. چون من گفتم شما فوت کردین!

“سُسش سُسسا” چیست؟
رضایت یک اصفهانی اصیل از کیفیت سُس!
“چند مگس مگه؟” چیست؟
تعجب یک اصفهانی از حجم فلش مموری!


حیف نون داشت بافتنی می بافت، هی باد ول می کرد. ازش پرسیدن چرا موقع بافتن این قدر باد ول می کنی؟ گفت: ننم گفته 2 تا از زیر، 2 تا از رو، یکی ول کن!?


حیف نون به زنش می گه: امروز جون یک نفر رو نجات دادم! زنش می گه: چه طور؟ می گه: هزار تومان به یه فقیر دادم، داشت از خوشحالی می مرد، ازش گرفتم!


راز و نیاز حیف نون: خدایا! دقیقا داری با زندگی من چه کار می کنی؟ بگو، شاید بتونم کمکت کنم!


آقای دست و دلباز ازدواج می کنه، برای این که خرجش کمتر بشه تنها می ره ماه عسل!

حیف نون می ره خواستگاری، پدر دختره می پرسه: شغل ثابت دارى؟ می گه: کجای کاری؟ امام جمعه تهران بعد از سی سال هنوز موقته، تو از من شغل ثابت می خواهى؟

بچه: بابایی! ببین چه نقاشی خوشگلی کشیده ام!
بابا: آفرین عزیزم! چی کشیده ای؟
بچه: یه گاو که داره علف می خوره.
بابا: پس علف ها کجا هستند؟
بچه: گاوه خورده.
بابا: پس گاوه کو؟
بچه: خوب علفشو خورد، رفت دیگه!
فرستنده: سعید

یه دوست چینی داشتم، مریض شد. براى عیادتش رفتم بیمارستان. کنار تختش وایسادم. دوست چینیم بهم گفت: "چینگ چونگ چَن چووون…" جون داد بدبخت! براى ترجمه این جمله رفتم چین. اون جا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم. اون مرد چینی بهم گفت: "پاتو از رو شلنگ اکسیژن بردار!"


هنگام هدیه دادن حیف نون به همسرش: عزیزم! خواستم برات گل بخرم، دیدم خودت گلی واست کود خریدم.

دانشمندان شهر حیف نون اینا کشف کردن خورشید، روزها بی جهت روشنه! در اصل باید شب ها که تاریکه روشن باشه!

رفیقم می خواد بره حج. بهش می گم سوغاتی برامون چی میاری؟ می گه اگه جریان ول کردن مغازه ها موقع نماز واقعیت داشته باشه، واسه همه تون همه چی میارم!

حیف نون زیر تابوت زنش داد می زد: ?لا اله ایوالله / لا اله ایوالله ...


اعتراض مردان شهر حیف نون اینا: چرا زنان دکتر مامای دارند، ولی مردان دکتر بابای ندارند؟!
فرستنده: نگار

مناجات حیف نون:
خدایا! کودکی را به من دادی و بعد گرفتی.
جوانی را دادی و گرفتی.
چند ساله که به من زن داده ای.
خواستم یادآوری کنم.

بابا: منو بیشتر دوست دارى یا مامان رو؟
پسربچه: هر دو تاتون رو.
بابا: اگه من برم آمریکا، مامانت بره فرانسه، تو کجا می ری؟
بچه: فرانسه.
بابا: خوب این یعنی تو مامان رو بیشتر دوست دارى دیگه...
بچه: نه، من فرانسه رو دوست دارم.
بابا: اگه من برم فرانسه، مامانت بره آمریکا، تو کجا می ری؟
بچه: آمریکا!
بابا: چرا؟
بچه: چون قب?ً فرانسه بوده ام!


92/7/18
11:0 صبح

جوک های خنده دار جدید

بدست نازی | admin در دسته

جوک های خنده دار

حیف نون توی شرکت Apple کار می کرده، بهش می گن تو که سواد نداری! اون جا چه کار می کنی؟ می گه: من فقط سیب ها رو گاز می زنم!


کلاس نهضت سواد آموزی در شهر حیف نون اینا:
معلم: هر چه می گویم تکرار کنید: کارگران مشعول کارند.
دانش آموزان: خدا قوت! خدا قوت!

حیف نون شب می ره دزدی، هیچی پیدا نمی کنه. صاحب خونه رو از خواب بیدار می کنه، می گه: من که دارم می رم ولی ری...دم تو این زندگی کردنت!

از همسرم پرسیدم که برای سالگرد ازدواجمان به کجا برویم؟
گفت: به جایی که تا حالا نرفته ام
گفتم: نظرت راجع به آشپزخانه چیست؟!


دیشب خواب دیدم دوست دخترم رفت زیر تریلی 18 چرخ! با داد و فریاد از خواب پریدم و نیم ساعت فقط می لرزیدم. گوشی رو برداشتم بهش زنگ بزنم، دیدم شارژ ندارم. داشتم روانی می شدم. هی خودمو به در و دیوار می کوبیدم. بعد یهو یادم اومد که من اصلا دوست دختر ندارم!

دوستم می خواست بره حج، ازش پرسیدم سوغاتی برامون چی میاری؟
گفت: اگه جریان ول کردن مغازه ها موقع نماز واقعیت داشته باشه، واسه همه تون همه چی میارم!

حیف نون زیر تابوت زنش داد می زد: ?لا اله ایوالله، لا اله ایوالله...


از حیف نون می پرسن چرا خودکشی کردی؟ می گه می‌خواستم تو اوج خداحافظی کنم!


خدایا کودکی را به من دادی و بعد گرفتی...
جوانی را دادی و گرفتی...
چند سال است که به من زن داده ای، خواستم یادآوری کنم!

از افاضات حیف نون: اولین قومی که به فن آوری نانو دست پیدا کردند، ایرانی ها بودند:
نانو پنیر، نانو گوجه، نانو خیار!

حیف نون یه باغ وحش باز می کنه.
قیمت بلیط رو می زنه 500 تومان، هیچ کس نمی ره.
می زنه 300 تومان، هیچ کس نمی ره.
می زنه 100 تومان، باز هم هیچ کس نمی ره.
بلیط رو مجانی می کنه، همه می رن توی باغ وحش. در رو قفل می کنه، قفس شیر رو باز می کنه. می زنه: خروجی: 5000 تومان!


جمله عاشقانه حیف نون: من تو رو 15 تا دوستت دارم. به اندازه 7 دریا، 7 آسمون و 1 دریا!
فرستنده: حمید

مناجات حیف نون: خدایا! هر دری رو خواستی ز حکمت ببندی، نزدیکِ در یخچال نشو لطفا. ممنون!


حیف نون می ره سینما، می گه برای امشب دو تا بلیط می خوام.
مسئول گیشه می گه: برای رمئو و ژولیت؟
حیف نون می گه: نه، برای من و فاطی!

پیشنهاد حیف نون به خدا:
خدایا! بهتر نبود از همون سیستم طالبی و خربزه برای هندوانه هم استفاده می کردی و همه تخمه هاشو یه جا جمع می کردی؟


شوهر? ?ک پ?امک به همسرش ارسال کرد:
"س?م. من امشب د?ر م?ام خونه. لطفاً همه لباس ها? کث?ف من رو بشوی و غذا? مورد ع?قه ام رو درست کن."
ول? هیچ پاسخ? نیامد!
پ?امک د?گر? فرستاد:
"راست?! ?ادم رفت بهت بگم که حقوقم اضافه شده و آخر ماه می خواهم برایت یک ماش?ن بخرم."
همسر: "وا? خدا? من! واقعاً؟"
شوهر: "نه، می خواستم مطمئن بشم که پ?غام اولم به دستت رس?ده!"


پشت نویسی کارت عروسی حیف نون:
جناب آقای بزرگ زاده به اتفاق خانواده محترم، به جز پسر وسطی بی شعور الاف معتاد بی سواد. خاک تو سرتون با این بچه بزرگ کردنتون! اصلا نمی خواد بیایید!


حیف نون به عنوان دامپرور نمونه کشور انتخاب می شه. خبرنگار ازش می پرسه: شما به گاوهاتون چی می دید بخورن؟
حیف نون: سفیدا یا سیاها؟
خبرنگار: سفیدا.
حیف نون: علف می دم بخورن.
خبرنگار: به سیاها چی؟
حیف نون: به اونا هم علف می دم!
خبرنگار: این گاوها رو کجا نگاه می دارید؟
حیف نون: سفیدا یا سیاها؟
خبرنگار: سفیدا.
حیف نون: توی یه گاوداری بزرگ.
خبرنگار: سیاها چی؟
حیف نون: اون ها رو هم همون جا نگاه می دارم!
خبرنگار: این ها رو با چی تمیز می کنید؟
حیف نون: سفیدا یا سیاها؟
خبرنگار: سفیدا.
حیف نون: با آب.
خبرنگار: سیاها چی؟
حیف نون: اون ها رو هم با آب!
خبرنگاره عصبانی می شه می گه: آقا! شما چرا نژادپرستی می کنی؟ هی می گی سفیدا یا سیاها... چه فرقی دارن؟
حیف نون می گه: بابا! آخه سفیدا مال خودم هستن.
خبرنگار می گه: آها! پس بگو... مگه سیاها مال چه کسی هستند؟
حیف نون می گه: اونا هم مال خودم هستند!


92/7/18
11:0 صبح

جوک های خنده دار

بدست نازی | admin در دسته

جوک های خنده دار

بچه: مامانی! چرا بابا کچله؟
مامانش: خوب عزیزم، بابات زیاد فکر می کنه.
بچه: پس چرا موهای تو این قدر بلنده؟
مامانش: خفه شو بچه!


باغ وحش مملو از جمع?ت بود، از بلندگو? باغ وحش ا?ن جمله شن?ده شد:
"بازد?دکنندگان گرام?! از دادن هر گونه غذا و خوراک? به ح?وانات خوددار? فرما??د."
بعد از مدت? مجددا از بلند گو اع?م شد:
"بازد?دکننده گرام?! از شما خواهش کرد?م که از تغذ?ه ح?وانات خوددار? فرما??د."
ا?ن هشدارها با لحن ها? مختلف چند?ن بار تکرار شد. آخر?ن هشدار بلندگو ا?ن بود:
"ح?وانات عز?ز! خواهشمند?م از آدم ها غذا نگ?ر?د!"

شوهره شب از مهمونی دیر بر می گرده خونه. زنش سرش داد می زنه:
اگه دو روز منو نبینی چه احساسی خواهی داشت؟
شوهره خیلی خوشحال می گه: این خیلی عالی می شه!
دوشنبه گذشت و شوهر زنش رو ندید...
سه شنبه و چهارشنبه هم گذشت...
پنجشنبه، وَرم چشم شوهر کمی بهتر شد و تونست با گوشه چشمش زنش رو ببینه!

استاد: وقتی بزرگ شوی چه می کنی؟
شاگرد: عروسی.
استاد: نه خیر، منظورم این است که چی می شوی؟
شاگرد: داماد!
استاد: اووه، منظورم این است که وقتی بزرگ شوی چی حاصل می کنی؟
شاگرد: زن!
استاد: احمق! وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چه می کنی؟
شاگرد: عروس می گیرم!
استاد: لعنتی! پدر و مادرت در آینده از تو چه می خواهند؟
شاگرد: نوه، استاد!


شوهر: بعد از ا?ن که من بم?رم آ?ا ازدواج م? کن?؟
زن: نه، من با خواهرم زندگ? م?کنم...
زن: بعد از مرگ من تو ازدواج خواه? کرد؟
شوهر: من هم با خواهرت زندگ? م? کنم!

پیرزن اصفهانی: حَجی! می دونی دعواهای بی خودی ما این چند سال سَری چی چی بودس؟ حجی: هان؟ چی چی بودس؟
پیرزن: من حساس... آ شومام بی شعور!

این هم از زرنگی اصفهانی ها:
یه روز یک نفر از یکی از محله های اصفهان می گذشته، می بینه یه دختر بچه اصفهانی گوشواره های طلا داره. به بچه می گه: دختر جون! این گوشواره ها رو به من می دی؟ دختره می گه اگه صدای خر در بیاری بهت می دم. طرف شروع می کنه به عرعر کردن و بعد می گه گوشواره ها رو بده. دختره بهش می گه تو که خری می دونی این ها طلاست، من که آدمم نمی دونم؟

به حیف نون گفتن بیا فلان شرکت، 15 روز کار، 15 روز استراحت. ماهی 400 هزار تومان. حیف نون یه کمی فکر کرد و گفت: نمی شه اون 15 روز رو هم نیام، ماهی 200؟

یه روز یه چینیه می ره با?ی کوه، داد می زنه:
“تا هون شین کاو ون مین”
از کوه صدا میاد:
خیلی سخت بود، یه بار دیگه بگو!

حیف نون توی دستشویی بوده که یه دفعه برق می ره. شروع می کنه به داد و بیداد کردن. زنش میاد می گه: چی شده؟ برق رفته. حیف نون می گه خدا رو شکر! خیال کردم زیاد زور زدم چشام کور شد!


حیف نون به پسرش می گه برو یه نوشیدنی برام بگیر.
پسرش: کولا یا پپسی؟
- کولا.
- دایت یا عادی؟
- دایت.
- قوطی یا شیشه
- قوطی.
- کوچک یا بزرگ؟
- اصلا غلط کردم! آب بیار.
- معدنی یا لوله کشی؟
- آب معدنی.
- سرد یا گرم؟
- می زنمت ها!
- با چوب یا دمپایی؟
- گم شو از جلوی چشام!
- پیاده یا با دو؟
- با هر چی... برو فقط نبینمت.
- باهام میای یا تنها برم؟
- میام می کشمت.
- با چاقو یا با ساطور؟!


دانشمندان شمارش پله برقی را بی نتیجه اعلام کردند، ولی دانشمندان شهر حیف نون اینا همچنان به تحقیقات خود ادامه می دهند!


موعظه کردن حیف نون: این قدر فحش به عمه ندین، اون دنیا باید جواب پس بدین. اصلا حدیث هم داریم که “عمه یتسائلون” یعنی در مورد عمه ها سوال می شه!

حیف نون به دوستش: ماه رمضونی رفتیم مهمونی خدا. ولی خداییش چه قدر خدا دیر به دیر غذا می داد! داشتیم تلف می شدیم...
فرستنده: محمد

زن به شوهر: اگه من ازت جدا شم چی می شه؟
مرد: دیوونه می شم.
زن: نمی ری دوباره زن بگیری؟
مرد: والا... به دیوونه اعتباری نیست!

زنه شوهرش رو واسه نماز صبح بیدار کرد.
شوهر گفت: بذار کمی دیگه بخوابم بعدا قضا می خونم.
زن گفت: نمی شه، شرع گفته نماز رو باید به وقت خودش بخونی.
مرد گفت: ولی شرع گفته می تونین تا چهار تا زن هم داشته باشین!
زن گفت: بخواب عزیزم! هر وقت خواستی نمازت رو قضا کن، خدا خیلی بخشنده است.


بر اثر شوخی حیف نون، 45 نفر کشته شدند! این حادثه وقتی رخ داد که حیف نون چشمای راننده اتوبوس رو گرفته بود و بهش گفت: من کی ام؟!


حیف نون با زنش می ره سم?نار خانواده.
سخنران می گه: با?د عشقتون رو به همسرتون نشون بد?د.
حیف نون سر?ع عکس دوست دخترشو به زنش نشون می ده می گه عز?زم! ا?ن عشقمه!


حیف نون تصادف می کنه، بی هوش می شه، می برندش بیمارستان. بعد از یه مدت به هوش میاد، می گه: من توی بهشتم؟! زنش می گه: کوری؟ نمی بینی من کنارت نشسته ام؟!


حیف نون توی باشگاه یه ساعت پیدا می کنه، می گه: این ساعت آبی زیمنس مال کیه؟
یه آقایی می گه: مال منه.
حیف نون می گه: نشونی شو بده.
آقاهه می گه: آبی زیمنس!
حیف نون می گه: دهه! این ها رو که خودم گفتم! تو اصلا بگو ساعت چنده؟!



قدیمی

حیف نون به دوست دخترش می گه: کاش مغز داشتم تا برات سکته مغزی می کردم!


یه دختر ایرانی می ره خارج، با یک نفر به اسم بیل ازدواج می کنه. بعد از چند وقت بابای دختره باهاش تماس می گیره بهش می گه: دخترم! کجایی؟ دختره می گه: دارم با BIL غذا می خورم، باباش می گه: دخترم! مگه اون جا قاشق و چنگال ندارند که داری با بیل غذا می خوری؟
فرستنده: مهدی

یه روز یه مرده می ره خارج. چون زبان بلد نبوده، دوستانش توی ایران بهش گفته بودن هر چی گفتن بگو Yes. این می ره 7 نفر لات دزد می ریز دور و برش می گن کتک می خوای؟ می گه Yes! کتکش می زنن. می ره ایران، ماجرا رو تعریف می کنه، دوستانش می گن این دفعه بگو No. می ره همونا می بیننش، می گن اون دفعه که زدیمت بست نبود؟ می گه No!

به حیف نون می گن یه جمله فلسفی بگو. می گه: احمق ترین افراد، کسانی هستند که به همه چیز اطمینان داشته باشند. می گن مطمئنی؟ می گه: صددرصد!


امکانات زندگى عشایر:
غذا: کشک
یخچال: مشک
حمام: تشت
دستشویى: دشت


92/7/18
11:0 صبح

جوک های خنده دار

بدست نازی | admin در دسته

جوک های خنده دار

روباهی با موبایلش کلنجار می رفت.
زاغه از بالای درخت گفت: اگه پایین آنتن نمی ده بده بالا برات بگیرم.
روباه موبایل رو داد. زاغ گفت: این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی!

پلیس: گواهینامه داری؟
حیف نون: بذار توی داشبورد رو نگاه کنم، شانست بزنه داشته باشم کارت راه بیافته!

حیف نون: من فکر می‌ کنم پشه‌ام!
دکتر: من دندون ‌پزشکم؛ مطب روان‌ پزشک روبروی ماست.
حیف نون: می دونم، الان اون جا بودم...
دکتر: پس چرا اومدی این جا؟
حیف نون: آخه مهتابی ‌تون روشن بود!

حیف نون داشته می رفته خونه، خونه شون هیچ کس نبوده، می ره روی پیغام گیر!


روزی دو زن نزد قاضی آمدند و هر دو ادعا کردند که مادر یک بچه هستند.
قاضی فرمودند: بچه را وسط بگذارید و هر زن از یک طرف دست کودک را بکشد. آن دو زن آن قدر کودک را کشیدند که از وسط نصف شد.
قاضی کمی جا خوردند و فرمودند: قاعدتا نباید این جوری می شد!

گزارشگر تلویزیون:
نظر شما در مورد این که سریال فلان، سریال خوب و آموزنده ای است و دست من و همکارانم در صدا و سیما درد نکنه چیه؟

معتاده (تنبل) ده تا پیتزا رسون رو کشته بود
بهش گفتن چرا این کار رو کردی؟
گفت چون شهر ما تا حالا قاتل سریالی نداشته.
گفتن حالا این همه آدم! چرا پیتزا رسون ها رو انتخاب کردی؟
گفت آخه بقیه خودشون نمیان دم در!

حیف نون می ره مرغ مینا می خره، بعد که می فهمه نره، "سینا" صداش می کنه!


حیف نون می خواسته بره مکه، تو خونه قرآن نداشتن، از زیر کتاب علوم ردش می کنن!

حیف نون دندونش درد می کرده، می ره دندون پزشکى. به دکتر می گه: همه رو بکش به غیر از اونى که درد می کنه. دکتر می گه چرا؟ حیف نون می گه می خوام مثل سگ تنها بمونه!


حیف نون: ماشین خریدم.
دوست حیف نون: مدلش چیه؟
حیف نون: قرمزه
دوست حیف نون: گرون خریدی!
فرستنده: سعیده

حیف نون به نامزدش می گه: عزیزم! می دونی برای روز زن چی برات خریدم؟ نامزدش می گه: نه، نمی دونم. حیف نون می گه: اون پژو 206 قرمز رنگ رو می بینی که توی کوچه پارک کرده؟ یه دمپایی هم رنگ اون!


از نصایح حیف نون: هرکس به والدین خود احترام بگذارد همانند کسی است که به پدر و مادر خود احترام گذاشته است!


به حیف نون می گن چرا باسنت این قدر بزرگه؟ می گه: خدا بیامرز مادرم، به جای این که پودر بچه بزنه بکینگ پودر می زد به من!

حیف نون باباش مریض می شه، زنگ می زنن اورژانس میاد، خانوادگی سوار آمبولانس می شن! دکتره می گه: مریض کیه؟ حیف نون می گه: پشت سر دارن با نیسان میارندش!


آقای دست و دلباز کرم معده می گیره. بعد از یه هفته، کرم معده توی معده اش زخم معده می گیره!

یه گربه به یه گربه دیگه که اون ور خیابون وایساده بود می گه: میووووو؟
بعد اون گربه هه می گه: نه! نمیوووووو!
بعد این گربه هه می گه: چرا نمیوووووو؟
بعد اون گربه هه می گه: آخه ماشین میوووووو!


حیف نون از دوست دخترش می پرسه اسمت چیه؟ دختره می گه فانوس، اما شعله صدام می کنن! اسم تو چیه؟
حیف نون می گه: کتابعلی، اما بهم می گن نهج البلاغه!
فرستندگان: تینا و مینا

زوج خوشبخت: زن لال ـ مرد کر
زوج غریبه: زن کارمند ـ مرد کارمند
زوج مبارز: زن با سواد ـ مرد بی سواد
زوج با تفاهم: زن زشت ـ مرد زشت
زوج شکاک: زن خوشگل ـ مرد خوش تیپ
زوج بدبخت: زن پولدار ـ مرد بی پول
زوج عاقل: زن مجرد ـ مرد مجرد
زوج ایده آل: یافت نمی شود


حیف نون می خواسته به بچه هاش یاد بده که مشروب بده، یه لگن مشروب می ذاره جلوی خر. خره نمی خوره. حیف نون به بچه هاش می گه: از این چی می فهمید؟ بچه هاش می گن: یعنی هر کی مشروب نخوره خره!
فرستنده جوک: محمد جواد

توی شهر حیف نون اینا سیل میاد، مردم دور خونه شون رو سیم خاردار می کشن!


قبض آب حیف نون میاد. به بچه هاش می گه: فردا که رفتم پرینت آب رو گرفتم معلوم می شه کی هی می ره دستشویی...


92/7/18
10:2 صبح

فقط به فکرخودت باش

بدست نازی | admin در دسته

خودت باش...

 

به اعتبارهیچ شانه ای اشک نریز

 

وبه اعتبارهیچ اشکی شانه نباش...


<   <<   56   57   58   59   60   >>   >