بسمه تعالی
در مبحث قبلی مقدمات برهان وجوب و امکان را بیان کردیم حال به بررسی اصل برهان وجوب و امکان می پردازیم:
اصل برهان وجوب و امکان:
برهان وجوب و امکان به این صورت است که ما در پیرامون خودمان موجوداتی را می بینیم ، موجوداتی وجود دارند که موهوم هم نیستند ، چرا موهوم نیستند به خاطر این که اثر وجود دارند.
یک آتش ذهنی ، یک آتش فرضی چیزی را نمی سوزاند امّا یک آتش واقعی یک چیزی را می سوزاند .
یک یخ فرضی سرد نمی کند ولی یک یخ واقعی سرد می کند . موجودات پیرامون ما حداقل بعضی از آن ها که می بینیم و با آن ها ارتباط داریم موجودند حالا که وجود دارند بنابر این در این تقسیم بندی و بنابر مقدمه و آخر دو صورت بیشتر برایش مفروض نیست یا وجود از خودشان است که می شود واجب الوجود یا وجود از خودشان نیست از غیر است که ممکن الوجود خواهد بود ( چرا باید وجود را راجع به این موضوع بسنجیم ، به خاطر این که این موجود دارای وجود است دو صورت هم بیشتر نمی توان برایش فرض کرد یا وجود از خودش است یا از غیر خودش ) ، خود این کاغذ ، این صندلی ، خود این دیوار می شود واجب الوجود پس واجب الوجود ثابت می شود اگر چه با خدای ادیان فاصله دارد امّا قدم اوّلش اثبات شد ، پس واجب الوجود را کسی در این مرحله نباید انکار کند .
اگر موجودات خودشان واجب الوجود باشند پس بنابر این واجب داریم ، امّا اگر خودشان واجب نباشند باید وجود را از غیر خود گرفته باشند آن غیر هم دو صورت دارد یا غیر ، هستی بخش است یا وجود را از دیگری گرفته و باید آن دیگری را بررسی کنیم و جان کلام آن که این زنجیره :
1- چون اصل علیت ثابت است باید به علت منتهی شود .
2- چون تسلسل محال است لذا بی نهایت علت هایی که خود معلول هستند علت محسوب نمی شوند .
3- چون دور محال است لذا علت های فرا دست و بالاتر خود را نمی توانند به وجود آورند .
بنابراین برای جهان هستی برترین که معلول نباشد باید وجود داشته باشد.¹
دانشجو : بعضی ها هستند که اصول علت را زیر سؤال می برند ، تسلسل را زیر سؤال می برند ، جواب آن ها چیست ؟
استاد : محال بودن تسلسل واقعی را کسی زیر سؤال نمی برد و حرف هایی در مورد تسلسل در اعداد یا امور فرضی دیگر می زنند که از بحث ما خارج است چون ما از تسلسل واقعی سخن می گوییم ده تسلسل فرضی ( باهم اذعان می کنیم که تسلسل فرضی محال نیست ) ولی در باب علیت دیوید هیوم حرف هایی برای گفتن دارد ، حرفی که دیوید هیوم دارد این است که ما علیت را از جهان خارج و پیرامون خود فهمیدیم . چطور می توانیم عالم طبیعت را برای عالم مجردات نظیر قرار دهیم و بگوییم آن جا هم علیت است ما هم در جواب می گوییم ما این اصل را از آن جا که آتش می سوزاند ، آب خنک می کند درک نکرده ایم بلکه همه آن ها مؤید هستند ما این را با عقل فهم می کنیم که اگر معلولی وجود داشته باشد ، اگر پدیده ای موجود باشد نیاز به علت دارد این مسئله عقلی است و چون عقلی است در جهان خارج هم تکذیب نمی شود و دائما ً تصدیق می شود لذا ما می توانیم آن را به تمام عالم های مفروض فراوانی که ممکن است در آینده خلق شوند و الان نیستند تسری بدهیم چون حکم عقلی است مثلا ً فرض کنید 4= 2+2 این حکم عقلی است 4=2+2 را با این فرض قبول نمی کنیم که دو برگه بعلاوه دو خودکار می شود 4 شیء .
دو تا صندلی با دو تا میز می شود 4 ابزار ، چون مسئله عقلی است و در جهان خارج نیز وجود دارد و هرگز تکذیب نمی شود و کهکشان با دو تا سحابی نیز چهار پدیده می شوند با این که آن جا نرفتیم و نشمرده ایم ولی از همین جا حساب می کنیم و می فهمیم مسئله عقلی است .
اگر مسئله ای حکم عقلی داشته باشد هرگز و در هیچ جهانی تکذیب نمی شود ، دو فرشته با دو خدا می شوند چهار موجود .
اصول عقلی در عالم الوهیت هم جواب می دهد اصل هر معلولی علت دارد یک قاعده تجربی نیست که شما بگویید ما نمی توانیم به ماوراء تجربه آن را تسری دهیم ، ولی معلومات تجربی مثل این قاعده که :
هر جسمی با گرما منبسط می شود ممکن است رد شود و تکذیب شود و اتفاقا ً تکذیب هم شد و ثابت نشد که دو جسم است که با گرما منبسط می شود پس جواب شبهه دیوید هیوم این است که قواعد عقلی تکذیب نمی شوند .
دانشجو : خداوندی که ما را خلق کرده شاید خداوند شرور باشد که کاری کرده فکر می کنیم 4= 2×2 و شاید در واقع چنین نباشد ؟
استاد : فیلسوفی به نام آقای دکارت فلسفه اش را از شک دستوری شروع کرد و گفت من شک می کنم پس هستم ( اگرچه برعکس آن در تمدن اسلامی صدها سال پیش فرا گرفته شده بود ، من هستم پس فکر می کنم جمله به این صورت درست است ولی به هر حال دکارت به این طریق تسترید کرده است این گونه هم چندان غلط نیست امّا دقیق تر آن است که ما گفتیم من هستم پس فکر می کنم ) او می گفت من شک می کنم پس هستم در مورد شناخت موجودات خارجی می گوید چه می گوید شاید شیطان اغواگری باشد که صافی این میز ، نورانیت فلان پدیده ، زبری فلان شیء را به ذهن من القا کند ، شاید هم چنین شیطان اغواگری وجود داشته باشد ، به این صورت از حرف های دکارت به این نتیجه می رسیم که حس برای جهان شناسی قابل اعتماد نیست باید برویم سراغ عقل ، بحث های دکارت همه اش عقلی است و فلسفه او هم یک فلسفه تجربی و پوزیتویستی نیست بلکه یک فلسفه عقلی و راسینالیستی است.
این بود خلاصه ای از برهان قدرتمند وجوب و امکان
پاورقی
هر مفروضی
یا هستی برایش ضروری است : واجب الوجود ( X )
یا هستی برایش ضروری نیست :
1- یا نیستی برایش ضروری نیست : ممکن الوجود ( z)
2- یا نیستی برایش ضروری است : ممتنع الوجود ( Y ) هر موجودی و نیاز به علت دارد
یا هستی را از خود دارد : واجب الوجود (x )موجود
یا هستی را از دیگری گرفته است . ( z )
( z ) حتما ً باید به ( x ) برسد زیرا علیت ثابت است و دور و تسلسل هم محال است .