92/10/3
10:21 عصر

سرنوشت از سر نوشته شده

بدست نازی | admin در دسته

 

قرینه است
این درخت آن درخت
بر آبی بی انتهای بالاتر
تنها جای تو خالی ست

سبزه قبای خواب ُ خیال من
و دوباره خش خش گربه ی یاد تو
که به حیاط دلم برگشته است
می نشینم
و در جمعیت نیمه روشن آن سوی پنجره
در ایستگاه دنبال کسی شبیه تو می گردم

و خوب می دانم که کسی کـَـس نمی شود
زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست

پس بازی ها فقط یک بازی اند ُ همین

با این وجود کسی شبیه تو را پیدا می کنم
و از او دور می شوم
و هر چه دورتر می شوم
شباهتش به تو بیشتر و بیشتر می شود

و باز سکوت


92/10/3
8:10 عصر

دوروستی

بدست نازی | admin در دسته

سام بی تیموم روفقا

باس اول کلوم خیذمت تموم شوما سام عرض کونم و بابت این مدت که نبوتیم سرخم کونیم.

یه سیری آ روفقاگوفتن این سایت برا ما نی باس خیذمت اونا

عرت کونم داش دوروغ مروغ تو نخ ما نی، بیرید خودتونو

آپ کونید؛ مرد باشید؛به دست ختای قیدیم نیدیم ما

نیگاه کونیت!!!!!

افتاد



92/10/3
2:23 عصر

عکس هایی از خانه های رویایی

بدست نازی | admin در دسته

 

عکس هایی از خانه های رویایی

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

ادامه مطلب...

92/10/2
10:54 عصر

بی تو مهتاب .....................

بدست نازی | admin در دسته

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

 

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن

 

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

 

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی از آن کوچه گذر هم

 

 

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


92/10/2
1:4 عصر

ماندن یا نماندن مساله این است

بدست نازی | admin در دسته

با عوض شدن تیم دولت در خرداد نود ودو، همه منتظر بودند تا دستی به سر و روی ادارات و سازمان ها کشیده شود. با توجه به این نکته اگر بخواهیم از بحث خراب شدن ساختار و تغییر و تحول در طی دو دهه اخیر عبور کنیم، از بلاتکلیفی و ضرر و زیان‌های دوره ی زمانی این تحولات نمی توانیم بگذریم. بعضی تا متوجه می شوند پایه های میز مدیریتی به تزلزل افتاده، کار را رها کرده و به فکر احساس تکلیف در مکان دیگر هستند، بعضی هم به فکر پاداش و تقدیرِهمکارانشان از جیب بیت المال می افتند، بعضی هم با دست و پا زدن به فکر ابقاء خود هستند.
آیا فکر کرده اید: چرا تاکنون برای اداره ما رییس انتخاب نشده است؟ چرا ما باید فکر کنیم رییس نداریم؟ آیا اداره ما در کما بسر می برد؟


سه فرض را در لا به لای نظرات شما خوانندگان جمع بندی نمودیم:


فرض اول: آقای وزیر به جستجوی یک مدیر قدرتمند و کاراست، تا این منطقه حساس را تحویل ایشان دهد.
فرض دوم: آقای وزیر به هر کس پیشنهاد این اداره را می نماید، می ترسد این اداره شخم زده را تحویل بگیرد.
فرض سوم: همان چیزی است که این روزها شایعه شده است، ابقای رییس و تلاش و لابی!
با توجه به مطالب فوق و فرضهای ذکر شده، به نظر شما چرا آقای رییس می خواهد ابقا شود؟ آیا می خواهد خدمت خود را کامل کند و طرح های بر زمین افتاده را تمام نماید؟ بهره برداران را دوست دارد؟ چرا آقای رییس به دنبال سفرهای شهرستانی است؟ چرا شش ماه یکسره می گفت: با قدرت ایستاده ایم،اما کاری ندیدیم؟ براستی ماندن رییس یعنی تغییر روشهای مدیریتی؟ تکلیف برنامه های یک و 50 چه می شود؟
از سوال‌های فوق که بگذریم، یک مساله ذهن ما را درگیر کرده است، هزینه ماندن آقای رییس با چه کسانی است؟ مثلاً آقای رییس به فلان مدیر می گوید: تلاش کنید تا من بمانم.
یا به فلان بزرگ دینی می گوید: به وزیر سفارش من را کنید.
یا فلان مراسم تقدیر از نمونه ها را به فضای لابی و حمایت نماینده مجلس و… تبدیل می نماید.
یا در بازدیدها برای شهرستانها که در پرداخت پول آب و برق و بنزینشان وامانده اند، هزینه تراشی می کند.
یا فلان بهره بردار باید هزینه پذیرایی آقای رییس و همراهانش را بدهد…
در پایان یاد سخن بزرگی افتادم که می گفت: اگر خواستی «تقوای اداری» یک نفر را بسنجی، ببین وابستگی اش به میز مدیریتی‌اش چقدر است؟ اگر دیدی خلع مسئولیت شد و جیغ زد، بدان آن فرد از تقوا در مسئولیتش بهره ای نبرده است؟!

سایت یک و دو
01/10/1392


<   <<   31   32   33   34   35      >