چندین سال پیش، کل خانواده مو که شامل پدرم و مادرم، برادرم همراه با خانمش که تازه عروسی کرده بودن و همچنین پدر بزرگ و مادربزرگمو به زور جمع کردم تا ازشون عکس بگیرم، همگی بعد از 10 دقیقه لباس عوض کردن شیک وایسادن، منم اصرار داشتم که به همدیگه بچسبین تا عکس قشنگ بشه، چون ته تغاری و یکی یدونه بودم همه هر کاری می گفتم انجام می دادن. خلاصه گفتم 3…2…1 و یه دفعه پارچ آب یخی رو که کنارم گذاشته بودم با تمام توان ریختم روشون، بیچاره ها 30 ثانیه ای طول کشید تا از شوک دربیان. بیچاره پدربزرگم که تو مرکز قرار داشت چون فیگور خنده گرفته بود نیم لیتر آب خورد!
تو فصل بهار همش خوابمون میاد، تو فصل تابستون گرمازده می شیم همش زیر باد کولر ولوییم و می خوابیم. تو فصل پاییز سه ماهشو سرما خوردیم حال نداریم، می خوابیم. تو فصل زمستون هم که سرده دیگه کلا باید رفت زیر پتو خوابید.
یه روز یه مامانه داره واسه بچش لالایی میخونده
که یهو بچه میگه مامان خفه شو میخوام بخوابم
بچه های این دوره زمونه رو باش ...