سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/6/26
2:28 عصر

عکس دختر ایرانی

بدست نازی | admin در دسته

عکس+18


92/6/26
1:39 عصر

چند معمای کوتاه خیلی باحال

بدست نازی | admin در دسته


7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
6- می دانیم که در بهشت هر چه بخورند دفع نمی شود، در این جهان چه چیزی با این امر شباهت دارد ؟ 
5- اون چیه که خودش آب، دُشمنش آب؟ 
4- اون چیه که هم انسان دارد، هم تخم مرغ و هم جاده؟
3- کدام حیوان و پرنده ای هستند که اگه اسمشونو برعکس کنیم همون میشه؟
2- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
1- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

19- از میان تعدادی زن و مرد برهنه، چگونه می توان آدم و حوا را شناخت؟
18- فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟
17- هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟
16- جزایر «لانگرهانس» در کجا هستند؟
15- شخصی تخم مرغ را دانه ای 70 ریال خرید و دانه ای 50 ریال فروخت و سرانجام میلیونر شد! چطور چنین چیزی ممکن است؟
14- منظور از «کانت واز بود» چیست؟ 
13- بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
12- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
11- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
10- عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
9- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
8- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

جواب ادامه مطلب ادامه مطلب...

92/6/17
4:2 صبح

نحوه دم کردن چای

بدست نازی | admin در دسته

میشه کمی آب ریخت و چای رو گذاشت دم بکشه که این عمل باعث می شه چای زودتر دم بکشه.- بر روی قوری چای میشه یک دستمال تمیز انداخت تا چای بهتر و سریعتر دم بکشه (که بعد از دم کشیدن باید اونو برداشت ).- میشه به چای جهت عطر دارشدنش هل - گل سرخ - برگ عطر چای که از خانواده ی گیاه شمعدانی هست اظافه نمود.

برای نگهداری چای برای مدت طولانی, بعد از دم کشیدن میشه چای رو از صافی رد کرد و تفاله ی چای رو جدا کرد و چای صاف شده رو برای مدت طولانی با همون کیفیت اولیه نگه داشت.- در صورتی که چای به مرحله ی جوشیدن رسید برای جلوگیری از طعم زمخت چای میشه بهش یک یا دو حبه قند اضافه کرد. زمانی که می خواهیدچای رو در استکان برزید میتوانید در داخل استکان آب جوش بریزید و بگردانید تا باعث پایین آمدن دمای چای نشود.
منبع:همشهری آنلاین


92/6/15
3:6 عصر

تست هوش

بدست نازی | admin در دسته


یک روزنامه انگلسی مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد.
سوال مسابقه این بود که یک بالون حامل سه دانشمند بزرگ جهان است.
یکی از آنها دانشمند علم حفاظت از محیط زیست و یکی از آنها دانشمند بزرگ انرژی اتمی و یکی دیگر دانشمند غلات است. همه کارهایشان بسیار مهم است و با زندگی مردم رابطه نزدیک دارند و بدون هر کدام زمین با مصیبت بزرگی مواجه خواهد شد.
اما بدلیل کمبود سوخت ، بالون بزدوی به زمین می افتد و باید با بیرون انداختن یک نفر، از سقوط خودداری کند. تحت همین وضعیت شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟
بسیاری پاسخ های خود را ارسال کردند. اما وقتی که نتیجه مسابقه منتشر شد، همه با تعجب دیدند که پسر کوچکی این جایزه کلان را کسب کرده است .
جواب او این بود : سنگین ترین دانشمند را بیرون بیاندازید


92/6/8
5:9 عصر

منتظر نباش که شبی بشنوی از این دلبستگی های ساده، دل بریده ا

بدست نازی | admin در دسته

                                              


  منتظر نباش که شبی بشنوی


   از این دلبستگی های ساده، دل بریده ام!


   که عزیز بارانی ام را،در جاده ای جا گذاشتم!


   یا در آسمان، به ستاره ی دیگری سلام کردم!


   توقعی از تو ندارم!


   اگر دوست نداری، در همان دامنه ی دور دریا بمان!


   هر جور تو راحتی! باران زده ی من!


   همین سوسوی تو، از آن سوی پرده ی دوری


   برای روشن کردن اتاق تنهاییم کافیست!


   من که این جا کاری نمی کنم!


   فقط گهگاه


   گمان دوست داشتنت را در دفترم حک می کنم!


   همین!، این کار هم که نور نمی خواهد!


   می دانم که به حرفهایم می خندی!


   حالا هنوز هم وقتی به تو فکر می کنم


   باران می آید!


   صدای باران را می شنوی ؟!                                                          


                                              


  منتظر نباش که شبی بشنوی


   از این دلبستگی های ساده، دل بریده ام!


   که عزیز بارانی ام را،در جاده ای جا گذاشتم!


   یا در آسمان، به ستاره ی دیگری سلام کردم!


   توقعی از تو ندارم!


   اگر دوست نداری، در همان دامنه ی دور دریا بمان!


   هر جور تو راحتی! باران زده ی من!


   همین سوسوی تو، از آن سوی پرده ی دوری


   برای روشن کردن اتاق تنهاییم کافیست!


   من که این جا کاری نمی کنم!


   فقط گهگاه


   گمان دوست داشتنت را در دفترم حک می کنم!


   همین!، این کار هم که نور نمی خواهد!


   می دانم که به حرفهایم می خندی!


   حالا هنوز هم وقتی به تو فکر می کنم


   باران می آید!


   صدای باران را می شنوی ؟!                                                          







دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

پسر گفت : نه ، نیستی

دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟

پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم

دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟

پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم

دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش میکرد

اما پسر دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :

تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی

من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را

و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد...deborah.mihanblog.com
 گاهی که رنگ چشمان تو را گم می کنم


پاییز می شوم


و باد لهجه ای زرد


کشان کشان


هلم می دهم تا سنگسار علاقه


همین کافی نیست که پلک نزنی ، گلم ؟


حالا شب به نیمه های عقربه می رسد


و من فکر می کنم دیروز سر انگشت پنجره


روی کدام سطر کوچه بود


که پاورچین و ساده


به آغوش تو ریختم


راستی ، کجای شب بودی که خواب زمستان سفید شد ؟


پنجره پیش بینی کرده بود


مرا که ببوسی برف می گیرد


حالا در عمق زمستان


کبوتری با آوازی از جنس سیب


روی لب هایم آشیانه کرده


کبوتری سبز که در ایینه پرواز می کند


چشم به راه کدام واژه از دهان دریایی ؟


باور کن


هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده


نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور


به من نگاه کن


تمروز پنجم پنجره است


و من اندازه ی همین آسمان برهنه


دوستت دارم

دختری زیر باران


بهار نوزاد است


ستاره نوزاد است


سیب نوزاد است


بیا با هم عهد ببندیم پا به پای سیب گریه کنیم


پا به پای ستاره و بهار


تا بزرگ شویم


تا ترکه ی انار خواب سیب و ستاره را زخم نکند


تا کسی شبیه خاکستر پا به خلوت دریا نگذارد


بیا با هم بزرگ شویم


با آوازی متمایل به ایینه های شمال


بیا با هم بزرگ شویم


بیدارم ، شرجی مهربان من


همراه باد ارغوانی ساز بزن


بیدارم


تا نگاه نوزادم در آغوش چشمان تو


قد بکشد


قد بکشد رو به جانب شمال


رو به علاقه ، به حوالی اقاقی


حتی برای شنیدن یک دوستت دارم ساده


گوش هایم نوزادند


که نمی گویی که نمی شنوم


بیدارم ، از هر پنجره ای بیدارتر


و نشانی برهنه ی کوچه ی نیامدنت را خوب می دانم


و حتی لب دریا را بارها بوسیده ام


و حتی میان گهواره هم عمری به عمد


همسن سیب وامانده ام


حالا ، ستاره ی سبز من ، بی تعصب بگو


بر می گردی با هم بزرگ شویم ؟


normal_عکس عاشقانه125.jpg


توی کلاس درس تمام حواسم به دختری بود که کنار دستم نشسته بود .


او من را داداشی صدا میزد. من نمیخواستم داداشش باشم .


میخواستم عشقش مال من باشه ولی اون توجه نمیکرد.


یک روز که با دوستاش دعواش شده بود اومد پیش من


و گفت: داداشی و زد زیر گریه...


من نمیخواستم داداشش باشم ... میخواستم عشقش مال من باشه


ولی اون توجه نمیکرد...


جشن پایان تحصیلی اش بود من رو دعوت کرد .


او خوشحال بود و من از خوش حالی او خوش حال بودم.


توی کلیسا روبروی من دختری نشسته بود که زمانی عشقش مال من بود.


خودم دیدم که گفت:بله . بعد اومد کنارم و طوری اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت:


داداشی... من نمیخواستم داداشش باشم .میخواستم عشقش مال من باشه


ولی اون توجه نمیکرد...........................................................


الان روبروی من قبر کسی است که زمانی عشقش مال من بود...


داشتم گریه میکردم که یکی از دوستاش دفتری به من داد


داخل دفتر نوشته شده بود:


(( من نمیخواستم تو داداشی من باشی ... میخواستم عشقت مال من باشه


ولی تو توجه نمیکردی....))


 

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >