سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/5/29
4:26 عصر

سورنا

بدست نازی | admin در دسته

تا پیش از آمدن اسلام ، دو کشور ایران و روم همسایه بودند. وسعت خاک ایران در زمان پادشاهان اشکانی و ساسانی بسیار زیاد بود و در مغرب به حدود شام ( سوریه امروزی ) و آسیای کوچک ( صغیر ) می‌رسید.
امپراتوری (امپراطوری) روم هم تمام جنوب اروپا را در دست داشت و میان این دو کشور قوی کشور مقتدر دیگری نبود.

حکومت‌های ارمنستان و میان دو رود ( بین‌النهرین - عراق امروزی ) و شام ( سوریه ی امروزی ) که میان این دو امپراتوری ( امپراطوری ) قرار داشتند بسیار ضعیف و کوچک بودند و فرمان‌ روایان آن‌ها گاه از پادشاهان ایران اطاعت می‌کردند و گاه تابع دولت روم می‌شدند.
در زمانی که پادشاه « اُرُد »  اشکانی در ایران ، یکی از سواران رومی به نام « کراسوس » ، حکمران متصرفات آن کشور در مغرب آسیا شد و به سوریه و عربستان آمد. این سردار خیال جهان‌گیری و کشور گشایی در سر داشت و به طمع فتح ایران و هندوستان به آسیا آمده بود.
کراسوس بار اول با چند هزار سوار به میان دو رود ( بین النهرین ) که در مغرب ایران قراردارد حمله برد و قسمتی از آن سرزمین را تصرف کرد. بعد به شام برگشت و آماده‌ی حمله‌ی بزرگی به ایران شد.
در این موقع « اُرُد » فرستاده ای ( پیک - سفیری ) پیش او فرستاد و پیام داد :« اگر مردم روم می‌خواهند با ایرانیان نگاره ها تزیینی استجنگ کنند ، ما خود را آماده خواهیم ساخت و با سربلندی از خاک میهنمان پدافند ( دفاع ) خواهیم کرد. ولی اگر آن‌گونه که شنیده‌ام تو می‌خواهی برای نام آوری ( شهرت ) خود کشورگشایی کنی و به کشور من دست بیندازی ، من شخصا تو را گوشمالی می‌دهم و از هم‌اکنون از عاقبت شوم این خام طمعی آگاهت می‌کنم.»
کراسوس به فرستاده ی ( سفیر ) ایران گفت: « من پاسخ پادشاه شما را در پایتخت شما سلوکیه با شمشیر خواهم داد و موقعی که اُرُد به دست من بیفتد ، معنی گوشمالی را به او خواهم آموخت. »
پیک (فرستاده - سفیر ) خندید و جواب داد: « اگر از کف دست من مو بروید ممکن است شما هم سلوکیه را ببینید. ما ایرانی‌ها هرگز نخواهیم گذاشت شما به میهنمان دست اندازی کنید. »
بعد از بازگشت فرستاده ( سفیر) ، دو طرف ، اسباب جنگ را ساز کردند.
کراسوس با لشکر بی‌شماری که بیشتر آن پیاده نظام بود به میان دو رود ( بین‌النهرین ) آمد. اُرُد هم یکی از سرداران خود را که « سورنا » نام داشت به جلوگیری او فرستاد.
سواره نظام ایران در آن موقع خیلی قوی بود و سواران ایرانی به ویژه ( مخصوصا ) در تیراندازی از راه دور مهارت داشتند و می‌توانستند بی آنکه به دشمن نزدیک بشوند ، آنها را با تیراندازی از پا درآورند. « سورنا » برای آن که کراسوس را غافلگیر کند ، سواران خود را از نظر او پنهان داشت و چنین وانمود کرد که می‌خواهد با پیاده نظام زد و خورد کند.
کراسوس که دارای پیاده نظامی ورزیده و نیرومند بود ، سپاه ایران را در برابر لشکریان خود ناچیز دید و فرمان حمله داد. رومی‌ها در حالی که دارای انواع اسلحه بودند و در صفهای فشرده و طولانی قرارداشتند ، پیش آمدند و با شمشیر و نیزه به جنگ پرداختند.
روش جنگی اشکانیان ، مخصوصا سورنا ، آن بود که ابتدا از برابر دشمن فرار کنند. بعد از اطراف به دشمن حمله برند. در این جنگ هم پیاده نظام ایران پس از ساعتی زد و خورد رو به فرار گذاشت و رومی‌ها به گمان این که ایرانی‌ها شکست خورده‌اند به تعقیب آن ها پرداختند و در دشت و صحرا پراکنده شدند. آن‌وقت سواران ایران به فرمان « سورنا » با نظم کامل پیش آمدند و رومی‌ها را در محاصره گرفتند. در این جنگ ، تیراندازان ایرانی که بر لشکریان رومی برتری داشتند تلفات زیادی به ایشان وارد ساختند و کراسوس هرچه کرد نتوانست سپاه خود را جمع آوری کند و از محاصره رهائیشان دهد.
پس از ساعتی پسر کراسوس که به « فابیوس » موسوم بود ، با عده‌ای سوار ورزیده به کمک پدر خود آمد. « فابیوس » نگاره ها تزیینی استدر اروپا فنون جنگ را بسیار خوب آموخته بود ولی از روش جنگی اشکانیان خبر نداشت. سواران ایرانی وقتی با فابیوس روبرو شدند ، برای آن که او را هم گوشمالی دهند، کمی زد و خورد کردند و بعد رو به فرار گذاشتند. فابیوس به خیال آن که فاتح شده ، به تعقیب آن ها پرداخت و از سواران خود دور افتاد. سپس دسته‌ی دیگری از سواره نظام ایران ، سپاه اورا هم در محاصره گرفتند و از هر طرف به جانب آن تیراندازی کردند.
وقتی کراسوس شکست خود را حتمی دید ، از سورنا تقاضای صلح کرد و قرار شد برای گفتگو در شرایط تسلیم ، به نقطه‌ی معینی بروند. اما پیش از آن که کراسوس به محل مذاکره برسد ، توسط عده‌ای از سربازان خود به قتل رسید.
پس از این شکست ، رومی‌ها مدتی به خاک ایران تجاوز نکردند و خیال کشور گشایی به سر امپراتوران ( امپراطوران ) و سرداران آن کشور راه نیافت.


86/5/26
8:44 عصر

نامه توبه

بدست نازی | admin در دسته

دلت را خانه من کن مصفا کردنش با من            به من درد دل افشا کن مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را           بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش   بیاور قطره ای اخلاص دریا کردنش با من

اگر درها برویت بسته شد دل بر مکن باز ای      در این خانه دق الباب کن وا کردنش با من

به من گو حاجت خود را اجابت می کنم آنی      طلب کن آنچه می خواهی مهیا کردنش با من

چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن       غم فردا مخور تامین فردا کردنش با من

به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان        بخوان این آیه را تفسیر و معنا کردنش با من

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت        تو نامه توبه را بنویس امضا کردنش یا من


86/5/17
9:48 صبح

میعاد گاه

بدست نازی | admin در دسته

به او گفتم چرا از عشق می نویسی؟ گفت:تا تو عاشقانه بخوانی.گفتم:چرا گلها در دل زمین مخفی شده اند؟ گفت:برای این که یاد زمین همیشه خوشبو بماند.گفتم:مرحم زخمهایت چیست؟ گفت:مرحم زخمهایم صبوری است.گفتم:کرخه را یادت هست؟ گفت:یاد قبرهای کنده در آن بخیر.گفتم:نخلهای کارون را یادت هست چه زیبا بودند؟گفت:عاشوراهایش زیباتر بودند.گفتم:طلائیه یادت هست؟گفت:با شقایقهای شنهایش آشنایم.

گفتم:سه راه شهادت؟ناله ای زد و گفت:آنجا میعادگاه هر عاشقی بود که با خدای خودش وعده شهادت می گذاشت. آنجا نقطه وصل آسمان به زمین بود.در انجا بود که ما همت را بدرقه کردیم.گفتم:دلم برای شلمچه تنگ است؟ گفت:یاد ستاره های اسمانش بخیر .یاد خرازی بخیر.یاد کربلای پنج بخیر.یاد ندای یا زهرا(س)بخیر.گفتم:فکه......؟ گفت:خوشا آنان که رمل های گرم سجاده عروجشان شد.او رفت و من فریاد زدم :کجا؟ گفتا:به خون.گفتم:کی؟ گفتا: کنون.گفتم:چرا؟گفتا:جنون.گفتم:نرو.خندید ورفت............


86/5/13
5:57 عصر

شهید عزیز مظلوم

بدست نازی | admin در دسته


 

 

همه ای طلایه داران... یورشی دوباره باید
شب حمله بشکفانید... گل سرخ آرزو را... که طلیعه سعادت... سحر از افق برآید...

برای مطالعه زندگی نامه شهید مظلوم بر روی ادامه مطلب کلیک کنید


86/5/12
5:8 عصر

بدست نازی | admin در دسته

باد بزن جیگر: غیبت، پشت سر دیگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخی، از جمله غیبت کننده می شود.

بادمجون واکس کن: علاف، بیکاره، کسی که کارهای بیهوده انجام می دهد

پارس خودرو: سگی که راه می رود و پارس می کند

پاناسونیک: دختر ناز و خوش اندام

تخم ادیسون: لامپ برق

حسین صافکار: صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد

خر به خراسان بردن: زیره به کرمان بردن

خفن: عالی، ترسناک، بی نقص، خوب و تحسین برانگیز، جالب و دیدنی

خفن بازار: محلی که تیپ خیلی خفن دارد، محلی که اجناس خفنی در آنجا زیاد یافت می شود

 

 

 

خلافی داشتن: شکم بزرگ داشتن (خلافی مخصوص ساختمانهایی است که برخلاف قوانین شهرداری ساخته شده و مقداری از خیابان یا پیاده رو را تصاحب کرده باشد)

خیار شور: آدم بی مزه

دستمالیسم: فرهنگ چاپلوسی

رفتم تو سایتش: تو نخ کسی رفتن

سازمان سنجش: کسی که زیاد سوال می کند

سازمان گوشت: آدم چاق و چله

سفرة الفقرا: روزنامه

سکه رایج بلاد اسلامی: صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند

سوار درخت انگور: مست، کسی که شراب زیادی خورده و تلو تلو می خورد

سوپر قلعه: آخر دهاتی بودن

سوراخ جورابتیم: نهایت مخلصی و فروتنی در برابر دوست

سه دروغ بزرگ: دانشگاه آزاد اسلامی

سیامک سنجرانی: سیم و سنجاق، اسباب تریاک کشی در زندان

فضانورد: معتاد به قرص، معتاد به حشیش که خیالات خام دارد

فلفل سبز: سرباز نیروی انتظامی (به خاطر رنگ لباس)

کاکتوس: مامور نیروی انتظامی

کمپوت هلو: ماشین پر از دختر

 

 


<      1   2   3   4   5   >>   >