سفارش تبلیغ
صبا ویژن

93/2/20
6:2 صبح

برایت آرزومندم

بدست نازی | admin در دسته

خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود ...

تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد ...

با پای شکسته هم می توان سراغش رفت ...

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد ...

وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود ...

و تنها سلطانیست که دلش با بخشیدن آرام می شود نه با تنبیه کردن ...

خدا را برایتان آرزومندم ...


93/2/20
5:36 صبح

Nobody Is Alone! Hamrahe Avval

بدست نازی | admin در دسته

Nobody Is Alone! Hamrahe Avval - کلبه ی ایرانیان

روی عکس کلیک کنید تا در ابعاد بزرگتر دیده شود

 

امروز یک سری به سایت همراه اول زدم ببینم جریان این قرعه کشی های همراه اول چه جوریه؟ واقعا طرح خوبیه هفته های دویست میلیونی! فکر کن من برنده شم! خیال باطل در عرض یک روز برای تمامش برنامه ریزی میکنم که چجوری هزینش کنم!

اما توی سایت یک نکته ای دیدم که برام جالب بود!توی تصاویر صفحه ی اول سایت زیر شعار " هیچکس تنها نیست همراه اول! " انگلیسی نوشته بود :

Nobody Is Alone! Hamrahe Avval

به نظرم معنی درستی نمیده ! و باید این رو می نوشتند :

Nobody Is NOT Alone!

حالا سوال اینجاست : یعنی من دارم اشتباه میکنم یا یک شرکت به این بزرگی کسی رو نداشت که بهشون بگه درستش چیه؟!


93/2/18
7:48 عصر

گاهی دلم میگیرد

بدست نازی | admin در دسته

یادم هست که می گفتند شکستنی است ... شکستنی باید بشکند !

حال اما ...

دل است دیگر ...

گاهی دلم میگیرد ...

دل برای گرفتن است ...

برای خسته شدن ...

برای شکستن است ...


93/2/18
5:41 عصر

واسه خودم که عاشقم...

بدست نازی | admin در دسته

نمی دونم چی بنویسم خیلی حرف دارم خیلی دلم پره نمی دونم از کجا از کدوم درد از چه بنویسم.همیشه وقتی می خواستم بنویسم به چیزی فکر نمی کردم فقط می نوشتم اما حالا عاشق شده ام می دونید چیه؟یکی رو دوست دارم خیلی زیاد ولی نمی دونم چی بنویسم نمی دونم کدومتون درکم می کنید نمی دونم...

تا حالا شده بخواین یه متنی بنویسید و اشک مجالتون نده.داری می نویسی ولی اشکات تمام تن کاغذتو خیس کرده مجبوری دوباره از نو بنویسی ولی مگه اشکات بند میاد.تا حالا شده غرورت همون غروری که همیشه جلو همه سربلند و سرکش بود خودش بیاد و بهت بگه بسه دیگه گریه نکن من خرد میشم جلوی اونی که دوستش داری...

نمی دونم...

نمی دونم به غرورم که حاضره جلوی عشقم خم بشه افتخار کنم یا به این همه فاصله اشک بریزم.گریه من با خنده همراه شده آخه بار اولمه .نمی دونم چیکار کنم.من کسی رو دوست دارم که اونم کسی دیگه رو دوست داره من به خودم فکر نمی کنم به خوشبختیش به خندیدنش به راحتیش فکر می کنم نه با خودم با اونی که دوستش داره...

من دارم داغون میشم می فهمین!؟ دارم یواش یواش تموم میشم.ولی می خوام این احساس قشنگ ولی تلخ رو با خودم تا همیشه یدک بکشم


93/2/14
6:13 عصر

یک شب خاطره انگیز در کنار بانو و تماشای تئاتر کمدی عشق اجباری

بدست نازی | admin در دسته

امشب با بانو رفتیم سینما تئاتر لاله ، روبروی پارک لاله. ساعت 21 بود که رسیدیم. یعنی دقیق رأس ساعت! هنوز تئاتر شروع نشده بود. ردیف پنجم نشسته بودیم.جامون خوب بود. یکمی گوشه بودیم ولی از نظر نزدیکی و دوری جامون مناسب بود.
تئاترش خیلی خنده دار بود و به هر دومون خوش گذشت. جای همگی خالی...

تئاتر کمدی عشق اجباری

<      1   2   3   4   5   >>   >