سفارش تبلیغ
صبا ویژن

85/9/29
4:50 عصر

چرا خدا باید برای ما نبی بفرستد؟(ضرورت ارسال نبی) به همراه پرسش

بدست نازی | admin در دسته

بسم الله الرحمن الرحیم

در بحث گذشته ثابت کردیم خداوند دارای هم? صفات کمالی است، در این شماره به بحث در مورد دلایل لزوم نبوت می پردازیم.

اثبات ضرورت نبوت:

استدلال اثبات لزوم نبوت این است که:

نبوت لطف است + لطف بر خدا واجب است = نبوت بر خدا واجب است.

توضیح کلمه واجب : منظور از واجب این نیست که اگر خداوند خلاف آن عمل کند، موجود فرادستی او را مؤاخذه می کند، به خاطر اینکه خداوند قاهر تر از خودش را ناظر بر خود ندارد . خدا کاملترین موجودی است که می شود وجود داشته باشد. لذا چنین موجودی را کسی نمی تواند مؤاخذه کند. یعنی اگر نبی نفرستاد نمی شود یقه اش را گرفت ولی خدای متعال چون حکیم است و فقط در چهارچوب عقل کار می کند حتما نبی می فرستد چون اگر این کار را نکند در حالی که فرستادن نبی به صلاح جامعه بشری باشد از جهت عقلی محکوم خواهد بود. و این کار برای خداوند محال است؛ انجام قبیح اخلاقی و عقلی برای خداوند محال است. قبیح یعنی کاری که عقل انسانی آن را محکوم کند. غیر ممکن است خداوندی که کامل است کار ناپسند و قبیح انجام دهد؛ چون اگر چنین کند دیگر کاملترین موجود نخواهد بود و در این صورت برهان های فراوانی که او را به عنوان کاملترین موجود ثابت می کنند تماماً غلط هستند در حالی که صحیح و منطقی بودن آن براهین پیشتر معلوم شده است.

مقدمه اول: نبوت لطف است؛ چون نبی منافع ما را برایمان توضیح می دهد. مثلاً توضیح می دهد که ربا به ضرر شماست پس به دنبالش نروید.( به این صورت برای کل جامعه عدالت و رفاه بیشتری بدست می آید) و همین طور توضیح می دهد که اگر عباداتی را که بیان می کنم انجام بدهید، در قیامت به فوز و فلاح واقعی می رسید. پس نبی منافع ما را توضیح می دهد و ما را از خطرات معنوی و مادی آگاه می کند.

از طرف دیگر وجود نبی از نظر ادای رسالت های اجتماعی مفید است. اگر حضرت موسی (ع) نبود بنی اسرائیل هیچ وقت از دست فرعون نجات پیدا نمی کردند. اگر حضرت عیسی (ع) نبود، فریسیان و صادوقیان هر جنایتی را که می خواستند در حق سایرین انجام می دادند و اگر پیغمبر اکرم (ص) نبود، اصلاحات اجتماعی وسیع مثل حذف برده داری و . . . یا اتفاق نمی افتادند یا با تاخیر زیادی انجام می شدند.

و نیز انبیاء در گسترش و تعمیق علوم نقش بسزایی داشتند. پیامبران معارف و علوم را به مردم آموزش می دادند. (یک نظریه قوی در پیدایش علوم این است که کلیه علوم میراث انبیاء هستند. قرآن در مورد هود می فرماید که :« وعلمناه صنعه لبوس» ما صنعت زره سازی را به او یاد دادیم و همین طور برای بعضی از انبیاء دیگر هم در آیات و روایات مهارتها و علومی ذکر شده که خدای متعال به آن ها داده بود و مردم از آنها فرا می گرفتند، پس نقش دیگر انبیاء این بود که علوم را در میان مردم مطرح می کردند و گسترش می دادند.)

سؤال یکی از دانشجویان : یعنی اگر پیامبران نبودند، بشریت به این علوم دست پیدا نمی کرد؟

استاد: به بخش علوم عادی و مادی دسترسی پیدا می کرد اما نه به این سرعت. مثلاً امام صادق(ع) اگر تدریس طبیعیات نمی کرد و شاگردش جابر بن حیان اسید سولفوریک را کشف نمی کرد، آیا بشر هیچ وقت به آن نمی رسید؟ البته می رسید اما شاید 400 ،500 سال دیرتر ولی با تعالیم امام صادق (ع) در طبیعیات این کار زودتر انجام شد. اما در باب مسائل مهمتر که مسائل معنوی هستند، اصلاً بشر با عقلش به آن نمی رسد.

 بنابراین، نبوت لطف است و این مقدمه اول استدلال ماست.

مقدمه دوم : اما مقدمه دوم که گفتیم لطف بر خداوند واجب است، یعنی خدایی که از هر جهت کامل است و می تواند نبی بفرستد، برایش مانعی از فرستادن نبی نیست (نه مانع بیرونی و نه مانع درونی) بایستی نبی بفرستد. چون به صورتی که توضیح دادیم لطف برای خدا محال نیست (و ممکن است ) و ما عرض کردیم که هر چیزی که انجامش برای خداوند ممکن باشد برایش ضروری است و باید انجام دهد از طرف دیگر اگر خدا کمال مطلق است و برهان های عقلی، خدا را به عنوان کمال محض ثابت کرده اند، این کار کمالی را هم باید انجام دهد.

نتیجه این می شود که فرستادن پیامبر بر خدای متعال واجب است.

یعنی اگر خدای متعال می تواند بشر گمراهی که به دنبال آدرس هدایت است را راهنمایی کند، باید راهنمایی کند و گرنه لازم می آید که ناقص باشد. در حالیکه ما کامل بودن (ناقص نبودن) خدا را به صورت منطقی ثابت کردیم و حال که همه خوبیها در او جمع هستند، از تفضل و انجام کار شایسته هم نه مانع درونی (مثل بخل، حسد... ) دارد و نه مانع بیرونی (مثل قدرتی بالاتر که او را از این کار منع نماید) لذا هیچ دلیلی و علتی برای امساک از لطف وجود ندارد. به عبارت دیگر ما با کمی دقت در می یابیم که خداوند در عالم آفرینش لطفهایی کرده است که اگر نمی کرد زندگی ما با خطر و تهدید خاصی مواجه نمی شد و ما نیاز جدی به آنها نداشتیم. مثل رویاندن ابرو و گود کردن کف پا و... . او که تا این حد به فکر بندگان خود است، طبعاً و حتماً برای کمک به نحوه زندگی او و نجات او از گمراهی ها و ندانستن راه و روش زندگی باید اقدام کند مگر آنکه، قدرت او توسط قدرت قاهر و بدخواه دیگری محدود شده باشد که ما محال بودن آن را قبلا اثبات کرده ایم .

نتیجه این دو مقدمه این است که فرستادن پیامبر برخداوند لازم است. یعنی ذات و صفات خداوند به گونه ای است که حتما این کار از خداوند سر می زند.

این استدلال تنها یک دلیل بر لزوم لطف خداست. دلایل دیگری نیز مطرح هستند که می توانید در کتابهای مربوطه ببینید.(شرح تجرید الاعتقاد علامه حلی ص324و325 سرمایه ایمان لاهیجی ص79-گوهر مراد لاهیجی ص250 و...)

 خوب ما بحث اثبات اصل نبوت را در این جا خاتمه می دهیم.

 اگر کسی سوالی دارد می تواند آن را مطرح کند.

سوال: در مورد رسالت اجتماعی پیامبر اکرم(ص) به موضوع برده داری اشاره کردید، مگر اسلام برده داری را جایز ندانسته است؟

- خیر. اسلام برده داری را محکوم می کند ولی در مورد برخورد اولیه اسلام لازم است بگوییم نجات بشر از یک مشکل (بسته به نوع مشکل) ممکن است یکباره یا چند مرحله ای باشد. مثلاً نجات بنی اسرائیل از مصر در یک روز انجام شد ولی نجات آنها از بیابان مدتها طول کشید.

 حل مسأله برده داری با یک دستور و یک فرمان انجام نمی شد و اسلام نمی توانست بگوید: برده داری، از این به بعد حرامست. چون اگر این دستوررا صادر می کرد افرادی که هنوز دلشان در برابر امر الهی خاضع نشده بود، آشوب به پا می کردند بنابراین باید برایش نسخه چند مرحله ای می نوشت.

لذا اسلام آمد و گفت: سعی کنید تا جایی که می توانید برده آزاد کنید که ثواب فراوان دارد. کسانی هم که برده شان را آزاد نکنند، باید قوانین خاصی را می پذیرفتند که آن قوانین منجر به آزادی بردگان در آینده می شدند. مثلاً اگر کنیز بچه دار می شد با شرایط خاص، خود به خود آزاد می شد. اسلام شکلهای آزادی فراوانی برای بردگان گذاشت . از طرف دیگر به عنوان کفاره گناهان متعدد، دستور داد برده آزاد کنند. مثلاً گفت اگر روزه را خوردی یک برده آزاد کن تا جبرانی برای گناهت باشد، یا اگر نذر خود را شکستی، برو برده آزاد کن تا گناهت بخشیده شود.

اسلام آرام آرام و خیلی دقیق و زیرکانه، برده داری را حل کرد. مسئله ی برده داری را هم جهان غرب و هم دین اسلام حل کردند. اما اسلامی که در ابتدای کار کاملاً دفعی برخورد نکرد، صدها سال زودتر از غربی ها آن را حل کرد. غربی ها تا همین قرون 17 و 18 برده داری داشتند، ولی اسلام در همان قرون اولیه مسأله را تمام کرد.

سؤال: آیا با تجربه درونی نمی توانیم خدا و حقانیت ادیان را اثبات کنیم؟

استاد: ما در مورد اثبات خداوند می توانیم با تجربیات درونی برهان بیاوریم و غربی ها برای اثبات خدا برهانی درست کردند به نام "تجربه دینی" که در کتاب های کلام جدید و فلسفه دین، می توانید مطالعه کنید و همین چیزی است که شما به آن اشاره می کنید. ما با تجربه درونی می توانیم خدا را ثابت کنیم اما در مورد حقانیت ادیان نمی توانیم، مگر اینکه در دین مورد نظر شرایط اعجاز باشد البته با تاکید عرض می کنیم که احکام دین حق، باید مطابق فطرت باشد و مطابق بودن با فطرت "تایید "بر حقانیت آن می تواند باشد، اما به عنوان برهان نمی توان از آن یاد کرد.

از اینکه خدا می بایست نبی بفرستد نتیجه می گیریم که قاعدتاً در جهان پیرامون ما باید دین یا ادیانی (برنامه هایی) موجود باشند. بالاخره راه هدایتی باید در دنیا باشد. چون به محض اینکه کسی بگوید راه هدایتی نیست او در حکمت خدا خدشه می کند و ما با دلیل عقلی ثابت کردیم که خدا دارای همه کمالات (و نیز حکمت) است اگر یکی را نداشته باشد ناقص می شود و اگر ناقص باشد باید پدیده باشد نمی تواند خدای علت العلل باشد.

بنابراین کسی که منکر نبوت است، در ظاهر منکر نبوت است ولی در اصل، منکر صفات لطف و حکمت خداست و انکار صفات لطف و حکمت خدا، انکار کامل بودن خداست و انکار کامل بودن خدا، انکار دلالت های عقلی است و انکار عقل، افتادن به وادی سفسطه و شکاکیت است و علاوه بر آن خلاف همه ادراکات ماست.

سؤال: اگر خدا دو تا بنده روی زمین خلق بکند، آیا لازم است برایشان هزینه بکند و نبی بفرستد؟

- جواب: بله. چون بشر(اگر عقل داشته باشد) متحیّر است و نبوت در حق او لطف است؛ لطف هم بر خدا واجب است. لذا اعتقاد شیعه آن است که، اگر دو نفر روی کره زمین باشند حتماً یکی از آنها باید نبی باشد. (یا هر دو نفر نبی باشند) و اگر صد نفر در دنیا هستند حداقل یکی باید پیامبر باشد و برنامه ای برای زندگی داشته باشد. ممکن است سؤال کنید در اروپای صدر باستان هم پیغمبر بود؟ در آمریکای لاتین، شیلی، ماداگاسکار، آفریقای جنوبی، قطب جنوب یا شمال هم پیغمبر بود؟

جواب: اگر انسان هایی بوده اند که عقل و شعور داشته اند حتماً پیغمبر هم فرستاده شده قرآن هم می گوید «لکل قوم هاد» برای هر قومی هدایت گر داشته است .

انسان های نژاد های قبل چه؟ وآیا در نژاد های قبلی هم دین بوده است؟

 -از نظر علم آنتروپولوژی اسم علمی انسان فعلی "انسان هوشمند" است. انسانی که از آدم شروع شده "هموساپینس" نامیده می شود. ولی انسان های دیگری هم بوده اند که ساپینس نبودند و هوشمند و فرزانه نبودند. بنا بر یافته های علم دیرینه شناسی، انسان هایی بودند به نام «پکن» انسان های پکن که یک میلیون سال قبل در آنجا زندگی می کردند یا انسان های نئاندرتال انسان های آزیلی و کرومانیون و... انسانی که 45 هزار سال پیش زندگی می کرد. انسانی که 120 هزار سال پیش زندگی می کرد. الان هم فقط سنگواره هایشان هست آیا باید دین داشته باشند؟

جواب اینست که اگر عقل داشته اند حتماً دین هم داشته اند و شواهدی برای دینداری آنها هم هست. چند وقت پیش در محوطه یک بیمارستان در فرانسه بقایای فراوانی از انسان های نئاندرتال کشف شد. نکته ای که خیلی جالب است این بود که مشخص شد این انسان ها همه به شکل دینی دفن شده اند. یعنی اولاً دفن شده اند نه اینکه زیر آوار رفته باشند. ثانیاً همراه این افراد مدفون اشیاء مقدس یا گرانبها هم گذاشته شده است. مثل گذاشتن سر نیزه یا ابزار شکار کنار یک مرد شکارچی که دفن کرده اند. چه دلیلی دارد نزد مرده یک سرنیزه با ارزش بگذارند؟ با توجه به اینکه برای آنها سر نیزه و ابزار شکار مهم و با ارزش بوده اند تنها به این دلیل می تواند باشد که این فرد در زندگی بعدی خودش از آن استفاده کند. ببینید قدرت تفکر انتزاعی داشته اند تا حد اعتقاد به معاد پس بنابر این دین هم داشته اند. البته بشر هر چه کم عقل تر باشد زودتر دین را تحریف می کند کما اینکه در مورد تورات که مطالعه کنیم می بینیم خیلی سریع دین حضرت موسی را تغییر داده و تحریف کردند.

سؤال: عقل خود مخلوق خداوند است پس چرا خداوند باید در چهارچوب مخلوق خود کار کند؟

استاد: عقل ما مخلوق خداوند است ولی عقل مخلوق از حکمت خداوند ناشی می شود. بنابراین خداوند لباسی بنام عقل نیافریده که خود هم آن را پوشیده باشد. و در چهارچوب مقررات مخلوق خود عمل کند. بلکه او بر طبق حکمت درون جوش خود عمل می کند او حکیم علی الاطلاق است و حکیمانه عمل می کند و ما با نیروی مخلوق عقل آن را عاقلانه می یابیم.

سؤال: گفتید خدا نباید کاری کند که عقل انسان آن را محکوم کند. انسان ممکن است خیلی چیزها را محکوم کند آیا این معیار برای ارزش گذاری کارهای خداوند صحیح است؟

استاد: اینکه محکوم کردن یا قضاوتی که ما انجام می دهیم کار عقل ماست یا کار ذوق و سلیقه و پند ها و یا حتی آداب و فرهنگ ما مسئله مهمی است و ما زمانی می توانیم بگوییم قضاوت ما عقلی است که با معیارهای بیان شده در علم منطق سازگار باشد.(مثل این معیار که: احکام عقل کلی، دائمی و ضروری هستند.) و اگر چنین نباشند محکوم کردن یا قضاوت ما عقلی نیست. اما اگر با معیار علم منطق، عقلی شناخته شد بر خداوند واجب است، چون خدا حکیم است.

سؤال: ببخشید استاد، اگر فردی مسیحی باشد و به دستورات دین خودش هم عمل کند، اما به قدری در روزمرگی گرفتار باشد که همان انجیل خودش را هم به زور بخواند، یعنی اگر تحقیق کند شاید به حقانیت اسلام ایمان بیاورد اما این قدر گرفتار کارهای روزانه خود شده باشد که خودش را درگیر این مسائل نکند ولی در دین خودش آدم مؤمنی باشد. این چه می شود؟ آیا بازخواست می شود که چرا نرفتی و راه درست را پیدا کنی؟

استاد: این دقیقاً مثل کسی است که بگوید من تومور سرطانی دارم و وقت ندارم شیمی درمانی یا پرتودرمانی بکنم، حالا که وقت ندارم آیا خودبخود درمان می شود یا به من ضرر می زند؟! فکر نمی کنم درمان بشود !

سؤال: مثلاً یک کارگری که صبح بلند می شود و می رود دنبال کار اصلاً به این فکر ها نمی افتد که برود دنبال حق بگردد ... .

استاد: خوب مسأله را خیلی هم از این غلیظ تر فرض کنیم فرض کنیم علاوه بر این مشکلات 20 نان خور هم دارد، شغل دوم هم دارد و از صبح تا شب مجبور است برود دنبال نان بگردد. مسئله این است که آیا حتی یک لحظه هم به ذهنش خطور نمی کند که ممکن است دین من بر حق نباشد؟ اگر یک لحظه هم خطور نکند، مثل این است که هیچ آدرسی ندارد اما اگر خطور کرد باز دو حالت دارد، اینکه اقدام کند برای به دست آوردن جواب در همان توان خودش مثلاً اگر در زابل هست شیعیانی هم زندگی می کنند و اگر در ایرانشهر است 2 مسجد شیعه هم وجود دارد؛ می تواند از آنها تحقیق کند اگر تحقیق کرد مأجور است و اگر تحقیق نکند فردای قیامت مذهبش پذیرفته نیست.

ادیان/

در بین ادیانی که داریم، دینی وجود دارد به نام یهودیت که خودش را موحد می داند. کتاب یهودی ها کتابی است به نام تورات. علاوه بر آن، کتابهای دیگری را به نام کتب عهد عتیق قبول دارند. البته در درجه اعتبار پایین تر، تلمود را (که ادعا می کنند مجموعه روایات بر جای مانده از حضرت موسی ع است )معتبر می دانند. کتابی را که من اینجا آورده ام تورات است.این نسخه در 150 سال پیش در لندن چاپ شده مصمم بودم که کتابی را بیاورم که ترجمه و چاپ خود یهودی ها یا مسیحی ها باشد.

موضوع جلسه بعدی ما بررسی تورات و کتاب های عهد عتیق مثل کتاب یوشع بن نون (حضرت یوشع) کتاب اول سموئیل، کتاب دوم سموئیل، کتاب ملوک، تواریخ ایام و کتاب های حضرت ایوب، حضرت داوود، حضرت سلیمان، اشعیاء، حضرت ارمیاء، دانیال، صفنیاء نبی و ... خواهد بود.

ان شاء الله

         والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته